چهارده معصوم

چراغ راه

چراغ راه

آجرک الله یا صاحب الزمان

رحلت جانگداز پیامبر اکرم و شهادت امام حسن مجتبی و امام رضا بر شیعیان جهان تسلیت باد






ارتحال رسول خدا

شیخ مفید رحمه الله در ارشاد چنین می نویسد: راویان بالاتفاق نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه وآله پیش از رحلت خویش، به مردم چنین فرمود: ایهاالناس من پیش از شما از دنیا خواهم رفت و شما بر من وارد خواهید شد و من از ثقلین (کتب و عترت) از شما خواهم پرسید ببینید چطور به جای من آن دو را حفظ خواهیدکرد خدای لطیف و خیبر به من اطلاع داده که آن دو را از هم جدا نخواهند شد تا پیش من آیند از خدا این را خواسته ام و او به من عطا فرموده است. بدانید که من کتاب خدا و عترت و اهل بیت خویش را میان شما می گذارم بر آنها پیشی نگیرید وگرنه اتفاق از دستتان می رود، از آنها دور نمانید وگرنه هلاک می شوید. به آنها چیز نیاموزید که آن ها از شما داناترند. ایهاالناس نبینم که بعد از من از دین خود برگشته و گردن یکدیگر را می زنید. آنگاه روز قیامت مرا در کتبیه ای مانند دریای سیل جرار ملاقات می کنید. بدانید علی بن ابیطالب برادر من و وصی من است. بعد از من تأویل قرآن جهاد خواهد کرد، چنان که من بر تنزیل آن جهاد کردم.آن حضرت در هر مجلس این کلمات را تکرار می کرد، آنگاه اسامة بن زید را فرماندهی داد و فرمود:و با جمهوریت امت از بلاد روم بجایی رود که پدرش در آن جا کشته شده است... و بعد به زیارت قبور بقیع رفت و بر آنها استغفار فرمود...بعد به منزلش برگشت و سه روز در حال تب شدید بود، پس از سه روز به مسجد آمد، سرش را بسته بود، بعد بالای منبر رفت و بر آن نشست و به حاضران چنین فرمود: معاشرالناس! رفتن من از میان شما نزدیک شده. به هر کس که وعده ای کرده ام بیاید و به وعده ام وفا کنم و به هر کس که مقروض ‍ هستم به من اطلاع بدهد. مردم میان خدا و انسان ها جز عمل صالح چیزی نیست که با آن خیری بدهد یا شری را دفع کند؛اگر من هم گناه می کردم هلاک شده بودم؛خدایا شاهد باش که مطلب را رساندم.بعد از منبر پایین آمد و با مردم نماز خواند، ولی سبک و کوتاه. آنگاه داخل منزلش شد.

وصیت پیامبر(ص) در لحظات پایانی

بخاری در صحیح خود ج 7، ص 156 کتاب الطب باب قول المریض ‍ قواموا عنی از ابن عباس نقل کرده: چون رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله رسید عده ای از مردان از جمله عمربن الخطاب در خانه حضرت بودند. حضرت فرمود: بیایید برای شما نامه ای بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمربن الخطاب گفت: مرض پیغمبر غالب شده (هذیان می گوید) قرآن نزد شماست، کتاب خدا ما را کافی است. حاضران با هم به مخاصمه برخاستند.یکی می گفت: نزدیک بروید، پیامبرتان نامه ای بنویسد که بعد از وی گمراه نشوید. بعضی دیگر سخنی مانند عمربن الخطاب می گفتند و چون زیاد قیل وقال کردند، حضرت فرمود: برخیزید و بروید. عبیدالله گوید: عبدالله بن عباس می گفت: بلا و تمام بلا آن است که نگذاشتند رسول خدا صلی الله علیه وآله آن نامه را بنویسد.

مسلم در صحیخ خود ج 2، ص 15 باب ترک الوصیة با سه طریق آن را نقل کرده که عبدالله بن عباس اشک ریزان می گفت: یوم الخمیس و ما یوم الخمیس... احمدبن حنبل نیز آن در مسند خود ج 1، 325 نقل می کند، مرحوم شرف الدین در الراجعات، ص ‍ 238، مراجعه 86 فرماید: کلمه ای که عمر به کار برد این بود که: ان النبی یهجر پیامبر هذیان می گوید چنان که عبدالعزیز جوهری در کتاب سقیفه آورده است؛ولی محدثان نقل به معنی کرده و گفته اند که عمر گفت: ان النبی غلبه الوجع مرض بر پیامبر غالب آمده است.

رسول خدا صلی الله علیه وآله بار سوم: ادعوا الی اخی و صاحبی ام سلمه گفت: علی را بخوانید؛او فقط علی را می خواهد. چون علی علیه السلام را خواندند حضرت به او اشاره کرد، علی علیه السلام سر خویش را کنار دهان حضرت آورد، رسول خدا صلی الله علیه وآله باوی مناجات مفصلی کرد، علی علیه السلام برخاست و در گوشه حجره نشست و رسول خدا صلی الله علیه وآله را خواب برد. آن حضرت از حجره بیرون آمد. مردم گفتند: یا اباالحسن پیامبر چه چیز به شما گفت؟ فرمود:

علمنی الف باب من العلم فتح لی باب الف باب و اوصانی بماانا قائم به ان شاءالله؛ هزار باب از علم به من تعلیم کرد و هر باب هزار باب دیگر بر من گشود و بر من چیزی وصیت کرد که ان شاء الله به عمل خواهم آورد بعد مرضش باز شدت یافت و علائم مرگ نمایان گردید و علی علیه السلام در محضرش حاضر بود. فرمود: یا علی! سر مرا در آغوش خود بگیر که امر خدا آمده وچون روح من خارج شد آن را با دستت بگیر و به صورت خویش مسح کن. سپس مرا روبه قبله نماز و به تجهیز من مباشرت کن و اول تو بر من نماز بخوان و از من جدا مباش تامرا در قبرم دفن کنی و از خدای تعالی مدد بخواه.

علی علیه السلام سر آن حضرت را در آغوش گرفت و فاطمه علیهاالسلام سر پایین آورد، به چهره پدرش نگاه کرده و ناله و گریه می نمود .


فاطمه(س) و لحظۀ وداع با پدر 

فاطمه علیهاالسلام بسیار گریه می کرد. حضرت با اشاره گفت: نزدیک بیا، فاطمه! نزدیک رفت. حضرت چیزی به طور سری به یو فرمود که چهره فاطمه باز شد، و آثار شادی در آن مشهود گردید. بعدها از فاطمه علیهاالسلام پرسیدند که رسول خدا صلی الله علیه وآله به شما چه فرمود که اندوه و اضطراب از شما رفت؟ فرمود: پدرم به من خبر داد که اولین کسی هستم که از اهل بیتش به او ملحق می شوم به جدایی میان او و من طولانی نخواهد بود. لذا اندوه من زایل شد ،  فاطمه علیهاالسلام گفت: پدرجان روز قیامت تو را در کجا خواهم یافت؟ فرمود: در وقت حساب مردم. گفتم: اگر آنجا نیافتم کجا پیدا کنم؟ فرمود: در وقت شفاعت برای امت. گفتم: اگر در وقت شفاعت پیدا نکنم در کجا پیدا نمایم؟ فرمود: در کنار صراط، جبرئیل در طرف راست و میکایئل در طرف چپ و ملائکه در جلو و پشت سر من بوده و ندا خواهند کرد: خدایا امت محمد را از آتش سلامت بدار و حساب را بر آنان آسان گردان. فاطمه علیهاالسلام گفت: مادرم خدیجه در کجاست؟ فرمود در قصری که درهایش به بهشت باز می شود ، حسن و حسین علیهماالسلام خواست آنها را از رسول خدا صلی الله علیه وآله کنار بکشد. حضرت به هوش آمد و فرمود: یا علی بگذار من حسنین را ببویم و آن ها مرا ببویند. من از آنها توشه برگیرم و آنها از من توشه برگیرند. بدان که آن ها بعد از من مظلوم و مقتول خواهند شد؛لعنت خدا بر ظالمان آنها باد این را سه دفعه فرمود .

کفن و دفن پیامبر(ص(

چون رسول خدا صلی الله علیه وآله داعی حق را لبیک گفت: امیرالمؤ منین چشمهای مبارک آن حضرت را بست و به فضل بن عباس فرمود آب بریزید و خود مشغول غسل حضرت گردید. نخست پیراهن وی را از طرف سینه تا ناف مبارکش پاره کرد، بعد جسد مطهرش را غسل داد و بر اعضای سجده اش کافور مالید و حنوط نمود و کفن کرد.کمک وی در این کار فضل بن عباس بود. پس ‍ از آن به تنهایی بر آن حضرت نماز خواند. مسلمانان در مسجد مشغول گفتگو بودند که چه کسی امام جماعت در نماز میت باشد و کجا دفن شود؟ حضرت از منزل بیرون آمد و فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله امام و پیشوای ماست در زندگی و در مرگ. گروه گروه داخل شوید و بدون امام بر وی نماز بخوانید و برگردید. و نیز خداوند متعال پیامبری را در محلی از دنیا نمی برد مگر آن که به دفنش در آن جا راضی است. من آن حضرت را در حجره ای که از دنیا رفته است دفن خواهم کرد. مرم به این کار تسلیم و راضی شدند. آنگاه گروه گروه داخل شده و بدون امام بر جنازه مطهر نماز می خواندند (و صدای ان الله و ملائکته یصلون علی النبی... فضا را پر کرده بود) پس از تمام شدن نماز عباس عموی آن حضرت پی ابوعبیدة بن الجراح فرستاد که گور کن اهل مکه بود و قبر ساده می کند ، و نیز به دنبال زیدبن سهل فرستاد که گورکن اهل مدینه بود و در قبر لحد می کند، زید بن سهل قبلا رسید و او برای حضرت قبری کند و لحد گذاشت علی علیه السلام و عباس و فضل بن عباس ‍ و اسامة بن زید داخل قبر حضرت شدند که جسد اطهر را در قبر گذارند.

. انصار از بیرون خانه صدا زدند: یا علی تو را به خدا و به حق ما قسم یک نفر از انصار نیز داخل شود، ما نیز در دفن رسول خدا صلی الله علیه وآله سهمی داشته باشیم، فرمود: اوس بن خولی داخل شود، او از اصحاب بدر و صحابی فاضل از خزرج بود حضرت به او فرمود: داخل قبر شود، او داخل قبر پاک شد، حضرت جسد پاک رسول الله صلی الله علیه وآله را در دست او گذاشت و او حضرت را به قبر گذاشت بعد از آن از قبر حضرت بیرون آمد، امیرالمؤ منین علیه السلام داخل قبر شد و صورت پاک رسول خدا را باز کرد و در خاک گذاشت که گونه راستش به طرف قبله بر خاک قرار گذاشت و آنگاه خشت ها را بر قبر گذاشته و بر آن خاک ریخت. و آن در روز دوشنبه بیست وهشت صفر سال یازدهم هجرت [2]  و آن حضرت در سن شصت و سه بود، اکثر مردم در دفن آن حضرت حاضر شدند و نماز بر آن حضرت از بسیاری فوت شد زیرا که آن ها درباره خلافت به مشاجره پرداخته و مشغول غارت تراث امیرالمؤ منین علیه السلام بودند چنان که خود در خطبه شقشقیه فرمود: اری تراثی نهبا

آنها چون دیدند: علی علیه السلام مشغول تجیز رسول الله صلی الله علیه وآله و بنی هاشم در مصیبت آن حضرت به چیز دیگری نمی اندیشند، از فرصت استفاده کرده [3]  هنگامه ای به بار آورد که تا ظهور حضرت مهدی صلوات الله علیه، عالم اسلامی در آتش آن خواهد سوخت.

اللهم صل علی محمد و آل محمد من اول الدنیا الی فنائها والحمدالله و هو خیر ختام.

برداشت از کتابخانه پیامبراعظم (ص)تولیدی مرکز رایانه ای حوزه علمیه اصفهان

 



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی