چهارده معصوم

چراغ راه

چراغ راه

ا ستدراج الهی 


قال الحسین(ع): الاستدراج من الله سبحانه لعبده ان یسبغ علیه النعم و یسلبه الشکر.
امام حسین(ع): استدراج خدای سبحان نسبت به بنده خود این است که نعمت‌های خود را بر او سرشار ببارد و توفیق شکر آنها را از او بگیرد.(1)

1- فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 850

 کیهان

حدود اطاعت از پدر 


روزی گذر امام حسین (ع) بر عبدالله‌بن عمروعاص افتاد، پس عبدالله گفت: هر که دوست دارد محبوب‌ترین مردم زمین نزد اهل آسمان را ببیند، پس به این عبور کننده (امام حسین(ع)) بنگرد، اگر چه من از شبهای صفین تاکنون با او هم سخن نشده‌ام.
ابوسعید خدری او را نزد امام حسین (ع) آورد. حضرت پرسید: «آیا تو می‌دانستی که من محبوب‌ترین مردم زمین، نزد آسمانیانم و در عین حال با من و پدرم در صفین به جنگ برخاستی؟ به خدا سوگند که پدر من بهتر از من بود»
عبدالله پوزش خواست و گفت: پیامبر (ص) به من فرمود: از پدرت اطاعت کن! حضرت فرمود: «آیا فرموده خدای متعال را نشنیده بودی که: «و اگر پدر و مادرت تو را وادار کنند که آنچه را نمی‌دانی شریک خدا قرار دهی، امر آنان را اطاعت مکن»؟!
و آیا فرموده رسول خدا را نشنیده بودی که: همانا اطاعت از غیر خدا، فقط در کارهای نیک است؟! و نیز فرموده او را که: هیچ مخلوقی در چیزی که نافرمانی آفریدگار در آن است نباید اطاعت شود؟! (1)

1- فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص802

منبع : کیهان

شرایط امامت 


قال‌الحسین (ع): ما الامام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین‌الحق.
امام حسین (ع) فرمود: کسی می‌تواند امام جامعه اسلامی باشد که طبق احکام کتاب خدا حکم کند و قسط را اقامه کند و دین حق را بر پا دارد. (1)


بحارالانوار، ج 44، ص
منبع : کیهان

قال الحسین(ع): ایها الناس من جاد ساد، و من بخل رذل.
امام حسین(ع) فرمود: ای مردم! هر کس که بخشش کرد، سروری یافت و هر کس که بخل ورزید فرومایه شد.(1)

منبع : کیهان
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)ُُُُُُ، ص814

امر به معروف و نهی از منکر

یکی از اصول اساسی اسلام امر به معروف و نهی از منکر است، بگونه‌ای که حضرت امام حسین(ع) جانش را در راه اجرای آن گذاشت. از آیات قرآنی به‌دست می‌آید که بسیاری از پیامبران از جمله حضرت شعیب(ع) و حضرت لوط(ع) در دو حوزه امور اقتصادی و اخلاقی از سوی جامعه خود مطرود و حتی سنگسار شدند؛ زیرا فضای جامعه چنان آلوده شده بود که دیگر قابلیت اصلاحات را نداشته است و ارزش‌ها و هنجارها به ضدارزش و ضدهنجار تبدیل شده بود. همین مشکل را پیامبرانی چون حضرت نوح(ع) داشتند طوری که مردم جامعه نه تنها خود اهل کفر اعتقادی و فجور رفتاری بودند، بلکه کودکان خویش را براساس آن، تعلیم و تربیت می‌کردند.
چالش های چندگانه امر به معروف و نهی از منکر
مشکل اساسی که همواره امر به معروف و نهی از منکر با آن مواجه بوده و هست، اینکه دارای ابعاد چندگانه‌ای است؛ زیرا این مشکل گاه در حوزه شناختی است و گاه در حوزه عملکردی و رفتاری. در حوزه شناختی مهم ترین مشکل در عدم شناخت معروف و منکر از سوی افراد و یا خطا و اشتباه در تطبیق آن است. در حوزه رفتاری و عملکردی نیز می‌بینیم که براساس میزان و شدت و سطح اهمیت معروف و منکر برخورد صورت نمی‌گیرد؛ یا آنکه اجرای معروفی یا ترک منکری نیازمند بسترهایی است که فراهم نیامده است.
کسی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند می‌بایست افزون بر شناخت اموری که معروف و پسندیده است یا اموری که منکر و ناپسند می‌باشد، اهمیت و ارزش آن را در جامعه بشناسد و براساس اهمیت و سطح ارزشی آن، کنش‌ها و واکنش‌های خود را تنظیم نماید؛ زیرا برخی از منکرات از نظر تأثیرگذاری بر فرد و جامعه از برخی دیگر از منکرات شدیدتر و قوی‌تر است. بنابراین واکنش‌ها نسبت به منکرات کم تأثیرگذارتر می‌بایست آسان‌تر و مجازات کمتری در پی داشته باشد. از این رو در اسلام براساس شدت و ضعف تأثیرگذاری، مراحل و مراتب و مجازات تعیین شده است.
معروف به هر عمل پسندیده‌ای گفته می‌شود که عقل و عقلاء و شریعت آن را به عنوان امری پسندیده شناخته و به عنوان یک ارزش و هنجار آن را تأیید و امضا کرده است. در مقابل، منکر به هر عمل ناپسند و زشتی گفته می‌شود که عقل و عقلاء و شارع آن را زشت و ناپسند می‌شمارد. اما هرگز درجه اهمیت معروف و ارزش‌های آنها یکسان نیست؛ زیرا سطح و درجه‌بندی آنها براساس تأثیرات آن بر روند فکری و رفتاری تعیین می‌شود. در مسئله منکرات نیز همین درجه‌بندی ملاحظه می‌شود و عقل و عقلاء و شارع هرگز همه منکرات و یا امور معروف را در یک سطح ندانسته و واکنش‌های یکسانی به آنها نشان نداده است.
بنابراین، یکی از چالش‌های مهم در اجرای امر به معروف و نهی از منکر آن است که به سطوح و درجات ارزشی یا ضدارزشی معروف و منکر توجه نمی‌شود.
ضرورت بسترسازی
دیگر چالش عمده عدم بسترسازی اجرای معروف و یا ترک منکر است. آموزه‌های قرآنی به ما می‌آموزد که برای اجرای هر معروفی در جامعه می‌بایست شرایط و لوازم و مقتضیات آن فراهم آمده و موانع اجرای معروف حذف شود. اگر در جامعه‌ای فقر و فحشاء زیاد است باید برای حذف این منکر و تحقق معروف، شرایط و بسترهای آن فراهم شود. اگر مدیران جامعه نسبت به گسترش فحشاء و زنا نگران هستند و از روابط دختر و پسر به شکل غیرطبیعی اعتراض دارند، می‌بایست با بسترسازی ازدواج و شرایط روابط سالم جنسی، اقدام به حذف منکر از جامعه کنند. حضرت لوط(ع) وقتی نسبت به هم جنس‌گرایی به عنوان یک رفتار پرخطر و نابهنجار عقلانی و انسانی هشدار می‌دهد و نهی از منکر می‌کند، در همان زمان با معرفی دختران خود، خواهان رفتارهای معروف و پسندیده عقلانی و انسانی می‌شود. در حقیقت نه تنها طرح و برنامه‌ای ارائه می‌دهد بلکه با مصداق سازی و عینی‌گرایی می‌کوشد تا هم جنس‌گرایان را خلع‌سلاح کند و هرگونه اما و اگر و توجیه و بهانه‌تراشی را از آنان بگیرد.
چالش دیگری که اجرای امر به معروف و نهی از منکر با آن مواجه است، توجه و تاکید بیش از اندازه به منکر است. شیوه‌ای که برخی برای اجرای این اصل انتخاب کرده‌اند، تقدیم منکر و تاخیر معروف است. این در حالی است که اسلام بیش از آنکه بر منکر و نهی از آن تاکید کند بر معروف و اجرای آن تاکید می‌کند.
به سخن دیگر، به جای آنکه به کودک بگوییم دروغ نگو، باید به او بیاموزیم که راستگویی چیست و چه آثاری دارد. اصولا انسان گرایش به تشویق و پسندیده‌ها به عنوان یک امری کمالی دارد. هنگامی که منکری را دیدیم به جای آنکه سرزنش کنیم، می‌توانیم معروف را به او نشان دهیم و امکان انجام آن را نیز فراهم آوریم. حضرت لوط(ع) هنگام مواجهه با هم جنس‌بازان از آنان می‌خواهد تا کار پسندیده ازدواج با جنس مخالف را در پیش گیرند و آنان را به معروفی راهنمایی و تشویق می‌کند.
پس با تاکید بر معروف و آشناسازی با آن و فراهم‌آوری بسترهای تحقق معروف در عمل می‌توانیم اقدام به منکرزدایی از جامعه کنیم.
نکته دیگر که خود یک چالش مهم در حوزه امر به معروف و نهی از منکر است، انحصار امر به معروف به نهاد و مراکز خاص است. هر چند که خداوند در آیه 104 سوره آل‌عمران، از ایجاد نهاد و سازمانی از مومنان جهت این امر به معروف و نهی از منکر سخن به میان آورده است، ولی باید توجه داشت که اصل امر به معروف و نهی از منکر، اصل عمومی است و هر مومن و عضوی از جامعه نسبت به عضو دیگر جامعه از این جهت ولایت و مسئولیت دارد. بنابراین، باید همگان نه تنها معروف و منکر را بشناسند بلکه می‌بایست به حکم ولایت متقابل، دیگران را به معروف دعوت و از منکر بازدارند. این مطلب را از آیه فوق و نیز آیه 71 سوره توبه می‌توان به دست آورد. البته سازمان و نهاد اختصاصی، زمانی در این امر وارد می‌شود که لازم باشد تا در هنگام معروف شدت عملی چون ضرب و یا قتل صورت گیرد که در این صورت نهاد اختصاصی در حکم نهاد قضایی و اجرایی وارد عمل می‌شود.
به هر حال، چالش‌های گوناگونی را می‌توان در حوزه عدم اجرای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه یافت که برخی از آنها بیان شد. اگر جامعه‌ای به این اصل عمل نکند باید خود را آماده بحران فروپاشی درونی کند؛ زیرا این اصل ضامن بقای جامعه و سلامت آن است. از این رو خداوند، جامعه نمونه و برتر را جامعه‌ای می‌داند که امر به معروف و نهی از منکر در آن نهادینه و فرهنگ شده است.

منبع : روزنامه کیهان

عزاداری در قرآن


پرسش:
آیا فرهنگ عزاداری ریشه قرآنی دارد یا اینکه فقط در روایات و سیره اهل بیت(ع) می‌توان مستنداتی برای آن پیدا کرد؟
پاسخ:
فرهنگ عزاداری و سوگواری ریشه قرآنی دارد و آیات عدیده‌ای بر این امر دلالت دارد که به نمونه‌هایی از آن ذیلاً اشاره می‌کنیم.
1- سوگواری یعقوب در فراق یوسف
با این که یوسف فقط مفقودالاثر بود و مرگ او حتمی نبود، یعقوب، پیامبر الهی و پدر بزرگوار او آنچنان در فراق او گریه کرد که در نهایت نابینا شد. چنان که قرآن کریم می‌فرماید:‌‌«و قال یا اسفی علی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم؛ و گفت: این اندو (بر فراق) یوسف و چشمان او از اندوه سفید شد اما خشم خود را فرو می‌برد.»
آن‌قدر گریه کرد که برادران یوسف از حزن و اندوه پدر به ستوه‌ آمدند و گفتند: «تالله تفتؤا تذکر یوسف حتی تکون حرضاً او تکون من الهالکین؛ به خدا قسم تو آن قدر یاد یوسف می‌کنی تا در آستانه مرگ قرار گیری یا هلاک گردی». او در جواب گفت:‌«انما اشکوا بثی و حزنی الی الله و اعلم من الله ما لاتعلمون؛ یوسف-84 من غم و اندوهم را تنها به خدا می‌گویم (و شکایت نزد او می‌برم) و از خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید.»این آیات به خوبی گریه طولانی حضرت یعقوب را منعکس می‌کند و زمخشری نیز روایت کرده است که حضرت یوسف از جبرئیل مدت اندوه و گریه پدر را جویا شد؟ پاسخ داد: هفتاد سال به طول انجامید و درباره پاداش گریه او سؤال کرد: پاسخ داد: گریه او پاداش برابر هفتاد شهید را داشت. (تفسیر کشاف، ج 2، ص 497)
طبری از حسن بصری نقل نموده که «از هنگامی که حضرت یوسف از نزد پدر بیرون رفت تا زمانی که مراجعه کرد هشتاد سال طول کشید و در این مدت همواره اندوه قلبی او را فرا گرفته بود و گریه می‌کرد تا بینایی خود را از دست داد»، و حسن بصری گفته است:‌«در آن روزگار در روی زمین خلیفه‌ای بزرگوارتر از حضرت یعقوب در پیشگاه خداوند متعال وجود نداشت.» (همان)
از آیه فوق و روایات نقل شده به خوبی استفاده می‌شود: گریه و اندوه در سوگ عزیزان، سالیان درازی هم طول بکشد مانعی ندارد. به این جهت است که حضرت سجاد(ع) در پاسخ کسانی که به گریه‌های شدید و طولانی آن حضرت در سوگ پدر بزرگوارش اعتراض می‌کردند، فرمود:‌«مگر شما ازگریه و عزاداری یعقوب اطلاع ندارید؟ او سالیان طولانی در فراق یوسف گریست تا بینایی خود را از دست داد، در صورتی که فرزندش حیات داشت و تنها از جلو چشمانش ناپدید شده بود. اما من با چشمان خود دیدم که پدرم و 17 تن از اهل بیت پیامبر(ص) را شهید کردند و سرشان را از تن جدا نمودند.» (وسایل الشیعه، ج 2، ص 923)
2- تعظیم شعائر الهی
قرآن کریم می‌فرماید: «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب؛ و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد این کار نشانه تقوای دلهاست.»
یکی از علمای اهل سنت می‌نویسد:‌«شعائر جمع شعیر (یا شعیره) به معنای علامت است و هر چه که از دیدن آن خدا به یاد آید، شعائر خداست، و شعائر الله اختصاص به صفا و مروه ندارد.» چنان که از دهلوی نقل شده است که «..محبت شعائر الله عبارت است از محبت قرآن و پیامبر و کعبه، بلکه هر چیز که به خدا منتسب باشد حتی اولیای خدا.» (حجه‌البالغه، ص 69)
مرحوم علامه طباطبایی می‌نویسد:‌«شعائر عبارت است از نشانه‌هایی که انسان را به سوی خدا راهنمایی می‌کند و منحصر به صفا و مروه و مانند آن نمی‌شود بنابراین هر نشانه‌ای که انسان را به یاد خدا بیندازد تعظیم آن موجب تقوای الهی می‌گردد و تمام نشانه‌ها را در برمی‌گیرد.» (المیزان، ج1، ص 414) و عزاداریها بهترین مصداق شعائر الهی است چرا که در آنجا قرآن خوانده می‌شود و مسائل دینی مطرح می‌گردد، مردم به یاد خدا و قیامت می‌افتند و در هجران و شهادت اولیاء خدا گریه می‌کنند.
3- عزاداری فریاد مظلومان و ستمدیدگان
«لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم؛‌(نساء-148) خداوند متعال فریاد زدن به بدگویی را دوست ندارد جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفته‌اند.»
راستی چه کسی مظلومتر از آل‌محمد(ص) خصوصاً امامان شیعه و شهدای کربلا سرغ دارید، گریه بر شهدای کربلا، و مظلومیت امامان فریاد علیه همه ستمگران است حتی ستمگران این زمان.
4- عزاداری اظهار مودت به اهل بیت(ع)
در قرآن کریم می‌خوانیم:‌«قل لااسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی؛ (شوری-23) بگو اجری بر رسالتم از شما نمی‌خواهم مگر دوستی بستگانم را». دوستی نشانه‌هایی دارد یکی از آنها این است که در شادی اهل بیت شاد و در ماتم آنها اندوهناک باشد.و امام رضا(ع) نیز فرمود:‌«ای پسر شبیب ان سرک ان تکون معنا فی‌الدرجات العلی من الجنان فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا و علیک بولایتنا فلو ان رجلاً تولی حجراً لحشره الله مع یوم القیامهًْ‌(بحارالانوار، ج 44 ص 287) اگر دوست می‌داری که همنشین ما در بهشت برین باشی، در غم و اندوه ما اندوهناک و در شادی ما شادمان باش و ولایت ما را بپذیر، چه آن که اگر کسی سنگی را دوست بدارد روز قیامت با آن محشور می‌گردد.»براساس همین اصل بود که در کوفه و شام برخی از آنانی که به اهلبیت و اسرا بد می‌گفتند وقتی متوجه شدند که این‌ها اقربای پیامبر(ص) می‌باشند گریه و زاری می‌کردند و از این راه مودت خویش را اظهار می‌نمودند. چنان که در گزارش جانسوز مسلم گچکار از کوفه این معنی به خوبی منعکس شده است. و همچنین در داستان آن پیرمرد شامی که در ابتدا خطاب به امام سجاد(ع) و همراهان گفت: حمد و سپاس خداوندی را که شما را کشت و مغلوب کرد و مردم شهرها را از وجود شما راحت نمود و امیرمؤمنان یزید را بر شما پیروز گردانید.»
آنگاه که امام سجاد(ع) خود را معرفی نمود و فرمود:‌«به خدا سوگند بدون شک ما همان خاندان رسول خدا(ص) هستیم و به حق جدمان سوگند که ما همان خاندان می‌باشیم.» پیرمرد پس از شناخت آنها گریه کرد و عمامه خود را از شدت ناراحتی از سر گرفت و به زمین انداخت و سپس رو به آسمان نمود وگفت:‌«خدایا ما در پیشگاه تو از دشمنان آل‌محمد بیزاری می‌جوییم...» (ترجمه لهوف، ص 176)

منبع : روزنامه کیهان

هفته بسیج بر بسیجیان دریا دل مبارکباد

 

 تشکیل بسیج مستضعفین، ارتش بیست میلیونی به فرمان امام خمینی (ره) هوشیاری و درایت بی نظیر حضرت امام خمینی (ره) از جمله اساسی ترین عوامل در جهت خنثی سازی توطئه ها به حساب می آید که به برکت این دوراندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود، زمینه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسی امریکا در تهران و برملاشدن ماهیت سلطه جو و تجاوزکارانه امریکا، شیطان بزرگ با ضربه ای سخت و جبران ناپذیر روبرو شد.


امام صادق (ع ) فرمود: تا معرفت نیابید صالح نشوید و تا تصدیق نکنید معرفت نیابید و تـا چهار دریراکه نخستینشان جز به آخرشان اصلاح نشود نگیرید تصدیق نیابید(مـقـصود از چهار در: اقرار بخدا و پیغمبر و آنچه پیغمبر آورده و مترجمین آنها (یعنى ائمه معصومین علیهم السلام ) است . ) هـمـراهـان سـه در گـمراه گشته و در بیراهه دورى افتادند، خداى تبارک و تـعـالى جـز عـمـل صالح را نپذیرد و خدا جز وفاء بشروط و پیمانها را نپذیرد، و هر که بـشـروط خـدا وفـا کـنـد و آنـچـه را کـه در پـیـمـانـش شـرح داده بـکـمـال رسـانـد، بـدانـچـه نـزد اوسـت بـرسـد و وعـده خـدا را کامل دریافت کند.
خـداى عـزّوجـلّ راهـهـاى هـدایـت را بـه بـنـدگـانـش خـبـر داده و در آن راهـهـا بـرایشان چراغ بـرافـراشـتـه و دسـتـور داده که چگونه راه بپیمایند و فرموده : (((همانا من آمرزنده کسى بـاشـم کـه توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح نماید و آنگاه هدایت پذیرد، 83 سوره ، 3))) و فـرمـوده : (((خدا فقط از پرهیزگاران مى پذیرد))) پس هر کس که خداى عزّوجلّ را نسبت به آنچه امرش فرموده پرهیزگار باشد، همان خداى عزّوجلّ را با ایمان بآنچه محمد صلى الله علیه و آله آورده ملاقات کند.
هـیـهات هیهات !! که مردمى از دست رفتند و مردند پیش از آنکه هدایت شوند و گمان کردند کـه ایـمـان دارنـد، در صورتیکه ندانسته مشرک شدند، هر کس از در وارد خانه شود هدایت یـافته و هر که راه دیگر پیش گیرد طریق هلاکت سپرده است ، خدا اطاعت ولى امرش را به اطـاعت رسولش پیوسته و اطاعت رسولش را به اطاعت خود (آنجا که فرمایید: اطیعوا الله و اطـیـعـوا الرسـول و اولى الامـر مـنکم ) پس هر که اطاعت والیان امر را کنار گذارد، خدا و رسـولش را هـم اطـاعـت نـکـرده اسـت و هـمـانـست اقرار بآنچه از جانب خدا آمده که : (((در هر مـسـجـدى زیـور خـود را بـر گـیـریـد و بـجـویـید خانه هایى را که خدا اجازه فرموده بر افراشته گردند و نامش در آنها برده شود 31 سوره 7 ـ))) همانا خدا به شما خبر داده که آنها: (((مردانى باشند که تجارت و داد و ستد ایشانرا ازدیاد خدا عزّوجلّ و گزاردن نماز و دادن زکوة باز ندارد، آنها از روزى که دلها و چشمها در آن دگرگون شود بیم دارند: 36 سوره 24 ))).
هـمـانـا خـدا رسـولانـرا ویژه امر خود ساخت و سپس آنها را با تصدیق و باور بآن درباره بـیـمـهاى خویش برگزید و فرمود: (((هیچ امتى نبوده جز اینکه بیم دهنده ئى در میان آنها بـوده ، 24 سـوره 35))) هـر کـه نـدانـسـت بـیـراهـه رفـت و هـر کـه چـشـم گـشـود و تـعـقـل کرد هدایت یافت ، همانا خداى عزّوجلّ فرماید: (((نکته اینست که : دیده ها کور نیست ، بلکه دلهاى میان سینه ها کور است . 46 سوره 22))) و کسیکه نمى بیند چگونه راه یابد و کسیکه بیمش نداده اند چگونه بینا باشد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله را پیروى کنید و بآنچه از جانب خدا آمده اقرار کنید و از نـشـانـه هـاى هـدایت متابعت نمایید، زیرا ایشان نشانه هاى امانت و تقوایند، و بدانید اگر کـسـى فقط عیسى بن مریم علیهما السلام را انکار کند و پیغمبران غیر از او اقرار نماید، ایـمـان نـدارد، چـراغگاه را جویید و راه پیمایید و از پشت پرده ها در طلب آثار و نشانه ها بـاشـیـد (یـعنى اگر چه در برابر شما پرده هاى مبتدعین و مدعیان ناحق آویخته شده ولى شـما در پس این پرده ها کسانى را که قدم جاى قدم پیغمبر گذاشته اند، مى توانید پیدا کنید شما ببینید یزید و هشام و امثالشان نشان دهنده رفتار پیغمبر بودند یا حسین بن على و فـرزنـدانـش عـلیـهـم السـلام ) تـا امـر دیـنـتـان را کامل ساخته و بخداى پروردگار خویش ایمان آورده باشید.

اصول کافى ج : 3 ص : 79 روایة :3 

امـیـرالمـؤ مـنـیـن صـلوات الله عـلیـه فـرمـود:

ایـمـان چـهـار پـایـه دارد: 1ـ توکل بر خدا 2ـ واگذار کردن امر بخدا، 3ـ راضى بودن بقضاى خداى ، 4 تسلیم بودن بامر خداى عزّوجلّ.

اصول کافى ج : 3 ص : 78 روایة :2

امـام صـادق (ع ) فـرمـود: مؤ من را سزاوار است که داراى هشت خصلت باشد:

1 هنگام شدائد بـاوقـار بـاشـد،

2 هـنـگـام بـلا شـکـیبا باشد،

 3 در فراوانى نعمت سپاسگزار باشد،

4 بـآنـچه خدا روزیش کرده قانع و خرسند باشد،

5 بدشمنانش ستم نکند،

6 بارش را بر دوسـتـانش نیفکند (بخاطر دوستانش متحمل گناه نشود)،

 7 بدنش از او در رنج و مشقت باشد (از بـسـیارى عبادت و قضاء حوائج مردم )،

8 مردم از ناحیه او در آسایش باشند، همانا علم دوسـت مـؤ مـن اسـت و بـردبـارى و زیرش و عقل امیر سپاهش (یعنى اعضاء و جوارحش بفرمان عقلش رفتار کنند) و مدارا برادرش و احسان پدرش ‍ باشد.

اصول کافى ج : 3 ص : 78 روایة :1