چهارده معصوم

چراغ راه

چراغ راه

۲۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

 

خاطره مقام معظم رهبرى از روز بازگشت امام خمینى (ره) به ایران
یکى از خاطرات خیلى جالب من، آن شب اوّلى است که امام وارد تهران شدند؛ یعنى روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى کردند، بعد با هلى‌کوپتر بلند شدند و رفتند.

تا چند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلى‌کوپتر، امام را در جایى که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواسشت جایى بنشیند که جمعیت باشد، مردم مى‌ریختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. مى‌خواستند دور امام را بگیرند.

هلى‌کوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلى امام را سوار کرد. همین آقاى «ناطق نورى» اتومبیلى داشتند، امام را سوار مى‌کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام مى‌گویند: مرا به خیابان ولى‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکى از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گیرند، بالاخره پیدا مى‌کنند - منزل یکى از خویشاوندان امام - بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!

امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌اى - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکى استراحت کرده بودند! آن‌جا مى‌روند که نمازى بخوانند و استراحتى بکنند. دیگر تماس با کسى نمى‌گیرند؛ یعنى آن‌جا که مى‌روند، با کسى تماس نمى‌گیرند. حالا کسانى که در این ستادهاى عملیاتى نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران مى‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آیند، کسى دنبالشان نرود!

من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایى را که من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر مى‌کردیم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌اى آن‌جا بودیم که کارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌دادیم.

آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى که کار مى‌کردم، نشسته بودم و مشغول کارى بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایى از داخل حیاط مى‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صداى گفتگویى مى‌آید؛ مثل این‌که کسى آمد، کسى رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان مى‌آیند! براى من خیلى جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را مى‌بینم - پانزده سال بود، از وقتى که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد - شاید حدود بیست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.

براى ایشان در طبقه بالا اتاقى معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند - به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پاى پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه مى‌کردیم. روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمى‌آید که این بیست، سى نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روى پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.

البته فرداى آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوى شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است






آن روزها ، منزل امام (ره) تنها کانون امید بخـش در قـم بـود .

از عصـر روز دوم فروردیـن خاطره اى دارم ، تصمیـم گرفتـم که به منزل امام بروم ، حادثه مدرسه فیضیه تازه تمام شده بود .

طلبه ها تا آنجا که تـوانسته بودند فرار کرده بـودنـد و عده اى هـم با کماندوها در داخل مدرسه بودند ، ما که در خیابان بودیـم ، فکر کـردیم که به منزل امام بـرویـم ، به آنجا که رسیـدیـم ، دیدم چند تـن از دوستان و طلبه ها و فضلا دور و بر خانه ایستاده اند و در ایـن فکرند که اگر کماندوها به منزل آقا حمله کننـد ، چه تـدبیرى براى دفاع از ایشان به کار ببندند ، طبیعتا طلبه ها وسیله اى هـم براى دفاع نداشتند ، جز مشت و احیانا یکى ـ دو تا چوب .

مـن هم به جمع آنها پیوستـم و درباره نقشه هاى مختلف باهم صحبت مى کردیـم ، در همین حیـن متـوجه شدم که در منزل آقا باز است .

اعتراض کردم : که چرا در را باز گذاشته اید ؟ اقلا در را که مـى تـوانید ببندید ، گفتند : خود آقا گفته اند که کسى نباید در را ببندد ، و تهدید کرده اند که اگر در را ببنـدیـد از خانه بیرون مـى روم ، حـدود غروب بـود وارد خانه که شدم آقا را دیدم که در حیـاط ایستـاده انـد و با آرامش خـاصى نماز مى خواندد .

آرامش ایشان تا حدودى به مـن هـم آرامش بخشید ، البته نه به آن انـدازه که بتـوانم حاضر شـوم و نماز بخـوانـم ، از دیدن منظره درگیـرى مـدرسه شـدیـدا هیجـان زده بودم .

امام (ره) نمازشان را تمام کـردنـد و به داخل اتاق رفتنـد ، ما هـم به دنبال ایشان داخل اتاق شدیم ، حدود پنجاه یا شصت نفر از طلبه ها و چند نفـرى غیر طلبه داخل اتاق نشسته بـودنـد ، ایشان حـدود بیست دقیقه صحبت کـردنـد ، سخنان ایشـان چنان آرامشـى به حاضران ، از جمله خود مـن ، داد که احساس کردیم از هیچ چیز نمى تـرسیـم و آماده ایـم تـا صبح در منزل امام (ره) بمـانیـم و از ایشان دفاع کنیـم ، البته ایشان ، آخر شب همه را مرخص کردنـد و گفتنـد لازم نیست کسـى بمـانـد و از منزل دفـاع کند.

گر چه در روزنامه ها چیزهایى نوشته بـودند ، عمق و دامنه فاجعه بـراى هیچ کـس روشـن نبـود ، آن روز نقشه امام که ماجرا را با همه ابعاد و عمق و عظمتـش براى مردم بازگـو کنند .

اطمینان داشتنـد که اگـر مـردم از دامنه فاجعه آفـرینـى دستگاه مطلع شـوند و بـدانند جهتگیرى رژیـم تا چه حد صراحتا ضد اسلام و ضـد مـردم است ، حـرکت خـواهنـد کرد .

از ایـن رو همه سعى خـود را صرف آگاه ساختـن مردم کردنـد ، اگر کسـى اعلامیه هاى آن روزها را ، در فاصله بیـن بیست و پنج شـوال تـا محـرم ، مطـالعه کنـد به این نکته پى خـواهـد برد .

حدود بیست روز به محرم مانده بود که امام تصمیـم گرفتند از دهه عاشـورا ، دهه اى که به طـور طبیعى مـردم در آن شـور و هیجان و آمادگـى زیادى دارنـد ، تا حـد ممکـن بهره بـردارى کننـد ، مـى خواستند در ایـن دهه ، ماجراى مدرسه فیضیه را به اطلاع همه مردم بـرسانند ، به همیـن منظور افرادى را به شهرستانها فرستادنـد و به علماى تهران و شهرستانهاى بزرگ مثل تبـریز ، شیراز و اصفهان پیام دادند ، خـود مـن ، آن طـور که به خاطر دارم ، مإمور شدم به مشهد بروم و موضـوع را خدمت مرحـوم آیت الله میلانى بگویـم .

آیت الله میلانـى آن مـوقع شخص اول مشهد بـود.

روز شمار وقایع انقلاب اسلامی در یک نگاه

پنجشنبه 10فروردین 1340

 وفات آیت‌الله العظمی حاج سید حسین بروجردی

آیت‌الله العظمی حاج سید حسین بروجردی با سی واسطه نسبت به حضرت امام حسن مجتبی (ع) می‌رساندند. در سال 1253 ش در بروجرد متولد شده و در سن 18 سالگی برای تکمیل تحصیل به اصفهان رفت و پس از ده سال به نجف اشرف عزیمت نموده و به درس آیت‌الله خراسانی وارد گردید. ایشان پس از مراجعت و اقامت در بروجرد به قم مهاجرت کرده و به عنوان مرجع تقلید شیعیان جهان معرفی گردیدند و مدت 16 سال مرجعیت عامه را عهده‌دار بودند.

یکشنبه 16 مهر 1340

 تصویب قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی

رژیم پهلوی بعد از وفات آیت‌الله بروجردی زمینه را برای پاک کردن اسلام از متن فعالیت‌های مردم ایران مناسب دید و به این دلیل قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی را به تصویب دولت و مجلس وقت رساند و آن را در مطبوعات اعلام کرد. در این قانون قسم به قرآن و شرط مسلمان بودن برای نمایندگان مجلس حذف شده بود و همین باعث اعتراض علمای اسلام و مردم مسلمان گردید.

جمعه 8 آذر 1341

 لغو قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی

با اعتراض علمای اسلام از جمله آیت‌الله روح‌الله خمینی و آیت‌الله حائری و دیگر علما و حضور گسترده مردم در پشتیبانی از علمای اسلام پس از مکاتبات و تظاهرات و اعتراضات ، دولت خائن ا سدالله علم قانون فوق را ملغی اعلام کرد.

چهارشنبه 19 دی 1341

  اعلام انقلاب سفید

رژیم پهلوی و در رأس آن محمدرضا در جهت خواستهای استعمارگرانه امریکا و همچنین تغییر فکر مردم ایران دستورالعمل دیکته شده استکبار را که در کشوهای دیگر به اجرا درآمده بود به عنوان انقلاب سفید به مردم ایران عرضه نمود و آن را به رفراندم گذاشت.

 

سه شنبه دوم بهمن 1341

 تظاهرات مردم در تهران

با تحریم رفراندم از طرف امام خمینی بازار تهران تعطیل شد و مردم در اطراف بازار اجتماع کردند و گروهی به منزل آیت‌الله خوانساری و آیت‌آلله بهبهانی رفتند.

پنجشنبه اول فروردین 1342

 اعلام عزای عمومی در عید نوروز

امام خمینی برا ی جوابگویی به اقدامات شاه و اطرافیانش عید نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کرد مردم مسلمان ایران با برافراشتن پارچه سیاه به ندای او لبیک گفتند و روحانیون از خطرات دولت برای اسلام صحبت کردند.

جمعه دوم فروردین 1342

 تهاجم رژیم پهلوی به مجلس سوگواری در مدرسه فیضیه

عصر این روز مراسم عزاداری در مدرسه فیضیه قم برپا بود که سربازان مسلح و مأمورین امنیتی محل را محاصره نمودند و سپس گروهی از آنها با لباس مبدل به درون مدرسه رفتند و در میان سخنرانی یکی از گویندگان به او حمله کردند. سپس به طلاب مدرسه فیضیه حمله نمودند و آنها را از حجره‌هایشان به بیرون پرتا ب کردند و با به شهادت رساندن گروهی از آنان در تاریکی شب محل را ترک کردند.

دوشنبه 13 خرداد1342

 دستگیری حضرت امام خمینی

بعد از سخنرانی تاریخی امام خمینی در عصر عاشورای 1342 ش که در آن رژپم پهلوی و ایادی آن را محکوم نمود نیمه شب کامیونهایی از سربازان و مأموران امنیتی خانه ایشان را محاصره کرده و ایشان را بازداشت نموده و به تهران منتقل کردند، مأمورین حضرت امام خمینی را یک روز در باشگاه افسران و بعد در زندان قصر به مدت 19 روز و پس از آن در پادگان عشرت‌آباد محبوس ساختند.

چهارشنبه 15خرداد 1342

 قیام ملت ایران در اعتراض به دستگیری امام خمینی

پس از اعلام خبر دستگیری امام خمینی ، مردم مسلمان قم جلوی خانه آیت‌الله گلپایگانی و صحن مطهر حضرت معصومه (س) تجمع نموده و پس از صدور بیانیه‌ای به تظاهرات پرداختند و با شعار یا مرگ یا خمینی از حرم بیرون آمدند ولی فاصله‌ای را طی نکرده که با رگبار مسلسل مواجه شدند و درگیری بسیار شدیدی بین مردم و مأمورین به وجود آمد، مأمورین مردم را محاصره کرده و به تیراندازی پرداختند. در این هنگام حاج مصطفی خمینی پسر امام از مردم خواست به خانه‌هایشان بروند. در شهرهای دیگر هم درگیری بین مردم و مأمورین رژیم پهلوی باعث به شهادت رسیدن عده زیادی از مردم گشت و رژیم خون‌آشام پهلوی توانست با اعلام حکومت نظامی و ایجاد وحشت و کشتار وسیع انقلاب مردم را برای مدتی مهار نماید.

جمعه 11 مرداد 1342

 آزادی از زندان و بازداشت خانگی امام خمینی

پس از تظاهرات 15 خرداد رژیم که از عواقب بازداشت امام خمینی هراس داشت ایشان را از زندان پادگان عشرت‌آباد به منزلی مربوط به ساواک در داودیه تهران منتقل نمودند و آنجا را تحت نظر کامل قرارداد ولی ساعتی بعد سیل جمعیت به سوی داودیه سرازیر شد. در این منزل بود که روحانیون وقایع 15 خرداد را برای امام تشریح کردند و اطلاع مردم از قیام مردم ایشان را به سختی منقلب نمود تا آنجا که فرمود: «تا ملت عمر دارد غمگین در مصیبت 15 خرداد است …. واقعه 15 خرداد پشت ما و هر مسلم غیرتمندی را می‌شکند.»



ضرورت شناخت انقلاب اسلامى

در قرن ما پیروزى انقلاب اسلامى در ایران حادثه مهم و حیرت انگیزى بـراى جـهان بود کـه مـى توانست در رابـطه با مسأل سیاسى جهان و منطقه ایفاگر نقش تعیین کننده و تحولات غیر قابل پیش بینى باشد.

ایـن حادثه بزرگ قرن از یکسو معادلات سیاسى استکبار را در ادامه سـیاست سلطه وتقسیم استعمارى جهان بهم زد و از سوى دیگر یکى از اسـتـوارترین رژیـمهاى وابـسته را کـه از حـمایت قـدرتهاى بـزرگ برخوردار بود ریشه کن نمود و در کشورى چون ایران با اهمیتى که از نـظـر اسـتراتژیکى و اقـتصادى بـراى قـدرتهاى بـزرگ جـهان دارد تحولى سیاسى - مردمى و عظیم بوجود آورد.

مـهمتر از ایـن دو رونـد انـقلاب اسلامى با آگاهیهاى عمیقى که در مـیان مـلتهاىمسلمان جـهان بـویژه در کشورهاى اسلامى بوجود آورد زمـینه تـحولات سـیاسى ریشه دار و بـینشها و گـرایشها و حـرکتها و سازماندهیهاى سیاسى چشمگیرى را فراهمآورد.

ایـن جـریان سـیاسى یکبار دیگر اسلام را به عنوان یک قدرت تعیین کننده در جهان مطرح نمود و چشم انداز وحدت بزرگ جهان اسلام و حرکت عـظیم بـازیابى خویشتن خـود و گریز از سلطه و ایستادگى در برابر اسـتعمار کـهنه و نـو و ایجاد قطب سیاسى جدید در جهان و فروریزى رژیـمهاى وابـسته و تـحمیلى را در سـرزمینهاى پـرنعمت اسلامى در بـرابر دیدگان مشتاق ولى غم و یاس گرفته یک میلیارد مسلمان گشود و مـوجـى از وحـشـت و اضـطـراب در دلـهاى پـر از امـید و آرزوى جهانواران آفرید.

بـه اعـتراف تحلیل گران سیاسى شگفتیهأى که انقلاب اسلامى در جهان آفـرید بـیشتراز آنـهأى است که دنیا در طول شصت سال اخیر بخود دیـده اســت، شــگـفتیهأى کـه تحلیله، تـئوریها و پـیش بینیهاى صاحب نظران سیاسى را بى اعتبار نموده است.

انـقلاب اسـلامى بـلوک بندیها و نـظام دوقـطبى تـثبیت شده در نظام بـین المللى کنونى جهان را درهم ریخت و با وجود تضاد عمیقى که بر روابط دو ابرقدرت حاکم بود وآن دو را آشتى ناپذیر مى نمود وادار بـه سازش و اتخاذ موضع واحد در برابر این پدیده سیاسى جدید نمود و تحولات عمده اى را در مسأل مختلف جهان بدنبالآورد.

غـرب طـى چـند تـجربه تـلخ در مـصاف با یکپارچگى اسلام در جریان جنگهاىصلیبى و درگیرى با امپراطوریهاى اسلامى و مانند آن خاطرات تـرسناک وتکان دهنده اى را در حافظه تاریخ خود بیان دارد ولى این بـار خـطر عـظیمتر وگسترده تر و دهشتناکتر از آن بود که درگذشته دیده بود.

پـدیده کاملا نوظهور مقاومت در لبنان با الهام از انقلاب اسلامى و جـهان اسـلامى درمصر و دیگر کشورهاى اسلامى براى غرب بیش از آنچه که تصور مى کرد وحشتناک و طلیعه جهنمى سوزان براى استکبار بود.

انـقلاب اسـلامى در مـقایسه بـا انـقلابهاى دیگر جهان از یک سلسله ویژگیها وامتیازهاى اصولى برخوردار است که از نظر فرهنگ و دانش و تـئورى انــقـلاب آن رادر رده بـالاى پـدیده هاى سـیاسى بـزرگ و انقلابهاى مهم جهان قرار داده است مزایأى چون ماهیت ایدئولوژیکى ، قـدرت رهـبرى ، و عـمق تـحولات نـاشى ازانـقلاب موجب گردیده که بـسیارى از صـاحب نظران علوم سیاسى در تئوریهاىانقلاب در کشورهاى اسلامى تجدید نظر کنند و الگوى جدیدى را مورد بررسى قرار دهند.

و از سـوى دیـگر متفکران و بنیان گذاران حرکتها و نهضتهاى اسلامى همواره الگوهاىانقلاب را در لابلاى تاریخ اسلام جستجو مى کردند و هر کـدام سعى بر آن داشتند که از حوادث برجسته تاریخ اسلام در تبیین راه و حرکت و خط مشى و شیوه خود الهام بگیرند و روند و حرکت خود را دنباله جریانهاى تاریخى گذشته اسلام قلمداد کنند.

فـروغ انـقلاب اسـلامى کـه پس از صدر اسلام مهمترین و ریشه دارترین وشـکوهمندترین حـادثه تـاریخ اسلام است همه درخشندگیهاى فرازهاى بـرجسته تاریخ اسـلام را دربـرگرفت و جـایگزین همه الگوهاى گذشته تاریخ اسلام گردید.

بـى شک با مطالعه حتى سطحى و گذرا در زمینه ماهیت انقلاب اسلامى و بازتابهاىجهانى آن و دستاوردهأى که براى ملل مسلمان بویژه ملت مـسلمان ایـران به ارمغانآورده است ما را به این نتیجه مى رساند کـه انـقلاب اسلامى نه تنها حادثه بزرگ قرن در جهان و تاریخ ایران اسـت بـــلــکـه خـود از مــهـمترین فـرازهـاى تـاریـخ اسـلام و پـدیده اىشگفت انگیز و معجزه ایست الهى که تجلى قدرت لایزال خداوند - عـلى رغم قدرتهاى مـادى و شـرأط بـر حـسب ظاهر غیر قابل تغییر سیاسى و اجتماعى محسوب مى گردد

  







  •     جمله تاریخی امام خمینی(ره) درباره دولت بختیار + عکس 

امام


برداشت از سایت خط امام




امام خمینى از ولادت تا رحلت 

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین   از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها، روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت  مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى  مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه  العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف  اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل  آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجاء مردم و هادى آنان  در امـور دینـى بـود. در حـالیکه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه  نمى گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به  .تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت  سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارىبوده است .

همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اشکه بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.



انقلاب اسلامى در همه‏ ى ابعاد فردى و اجتماعى، داخلى و خارجى، سیاسى و اقتصادى و فرهنگى، اهداف بسیار بلندى براى مردم و دولت ترسیم نموده است.این اهداف عمدتاً مأخوذ از قرآن و سنت بوده که عمدتاً در کلام امام خمینى (ره) و شعارهاى مردم متجلى شده‏ اند.این اهداف یکى از بهترین ملاک‏ها براى سنجش وضعیت کنونى نظام و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى هستند .







دهه فجر بر فجر آفرینان مبارک باد






دیو چو بیرون رود فرشته در آید





در بهار آزادی جای شهدا خالی







امام خمینی(ره
        (

۲۲ بهمن بهمن در طول زندگی و برای نسلهای آینده باید سرمشق همه قرارگیرد .




مقام معظم رهبری


دهه فجر عیدی است که یک تاریخ سر تا پا ظلم و طغیان را قطع کرد .

 



صلوات بر حضرت امام حسین علیه السلام

از جمله اعمال در حرم امام حسین علیه السلام صلوات فرستادن بر آن حضرت است و روایت شده که مى ایستى پشت سر نزد کتف شریف آن حضرت و صلوات مى فرستى بر پیغمبر صلى الله علیه و آله و بر حسین صلوات اللّه علیه و سیّد بن طاوس در مصباح الزّائرین صلوات را براى آن حضرت در ضمن یکى از زیارات نقل کرده :

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَصَلِّ عَلى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ قَتیلِ

خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و درود فرست بر حسین مظلوم و شهید کشته

الْعَبَراتِ وَاَسیرِ الْکُرُباتِ صَلوةً نامِیَةً زاکِیَةً مُبارَکَةً یَصْعَدُ اَوَّلُها وَلا یَنْفَدُ آخِرُها اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ على [اَحَدٍ مِنْ] اَوْلادِ الاَْنْبِیاَّءِ

اشکهاى دیدگان و اسیر گرفتاریها درودى فزاینده و پاکیزه و با برکت که بالا رود آغازش و پایان نپذیرد انجامش بهترین درودى که فرستى بر یکى از فرزندان پیمبران

وَالْمُرْسَلینَ یا رَبَّ الْعالِمینَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الاِْمامِ الشَّهیدِ الْمَقْتُولِ الْمَظْلُومِ الْمَخْذُولِ وَالسَّیِّدِ الْقاَّئِدِ وَالْعابِدِ الزّاهِدِ وَالْوَصِىِّ

و رسولان اى پروردگار جهانیان خدایا درود فرست بر امام شهید کشته (راه حق ) آن مظلوم بى کس و آن آقاى پیشوا و آن عابد پارسا و وصى

الْخَلیفَةِ الاِْمامِ الصِّدّیقِ الطُّهْرِ الطّاهِرِ الطَّیِّبِ الْمُبارَکِ [ وَ ] الرَّضِىِّ الْمَرْضِىِّ وَالتَّقِىِّ الْهادِى الْمَهْدِىِّ الزّاهِدِ الذّائِدِ الْمُجاهِدِ الْعالِمِ

جانشین و امام راستگو و پاک پاکیزه خوب و مبارک آن راضى و پسندیده و با تقواى راهنماى راه یافته آن زاهد مدافع (دین ) و مجاهد (راه حق ) و عالم

اِمامِ الْهُدى سِبْطِ الرَّسُولِ وَقُرَّةِ عَیْنِ الْبَتُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى سَیِّدى وَمَوْلاىَ کَما عَمِلَ بِطاعَتِکَ وَنَهى

پیشواى هدایت نوه رسول (خدا) و نور دیده زهراى بتول درود خدا بر او و آلش و سلام ، خدایا درود فرست بر آقا و سرور من چنانچه عمل کرد به طاعت تو و نهى کرد

عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَبالَغَ فى رِضْوانِکَ وَاَقْبَلَ عَلى ایمانِکَ غَیْرَ قابِلٍ فیکَ عُذْراً سِرّاً وَعَلانِیَةً یَدْعُو الْعِبادَ اِلَیْکَ وَ یَدُلُّهُمْ عَلَیْکَ وَقامَ بَیْنَ

 

از نافرمانیت و سخت کوشید در راه خوشنودیت و رو آورد بر ایمان تو بدون آنکه درباره تو عذر و بهانه اى بپذیرد چه پنهانى و چه آشکارا مى خواند بندگانت را بسوى تو و راهنمائیشان مى کرد بر تو و بپاخواست در

 

یَدَیْکَ یَهْدِمُ الْجَوْرَ بِالصَّوابِ وَیُحْیِى السُّنَّةَ بِالْکِتابِ فَعاشَ فى رِضْوانِکَ مَکْدُوداً وَمَضى عَلى طاعَتِکَ وَفى اَوْلِیاَّئِکَ مَکْدُوحاً

پیش رویت ، ویران کرد (کاخ ظلم و) جور را با درستى و زنده کرد طریقه و آئین (پیمبر) را به قرآن پس زندگى کرد در خوشنودى تو با سختى و مشقت و درگذشت بر حال اطاعت تو و در زمره دوستانت با حال رنج و ناراحتى

وَقَضى اِلَیْکَ مَفْقُوداً لَمْ یَعْصِکَ فى لَیْلٍ وَلا نَهارٍ بَلْ جاهَدَ فیکَ الْمُنافِقینَ وَالْکُفّارَ اَللّهُمَّ فَاَجْزِهِ خَیْرَ جَزاَّءِ الصّادِقینَ الاَْبْرارِ

و جان خود را به تو تسلیم کرد چون گمگشته ، نافرمانیت نکرد نه در شب و نه در روز بلکه پیکار کرد درباره تو

با منافقان و کفار خدایا پس او را پاداش ده به بهترین پاداش راستگویان نیک کردار

وَضاعِفْ عَلَیْهِمُ الْعَذابَ وَلِقاتِلیهِ الْعِقابَ فَقَدْ قاتَلَ کَریماً وَقُتِلَ مَظْلُوماً وَمَضى مَرْحُوماً یَقُولُ اَ نَا ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ مُحَمَّدٍ وَابْنُ مَنْ

و چند برابر کن بر آنها (یعنى منافقان و کفار) عذاب را و براى کشندگانش کیفر را زیرا که آن حضرت بزرگوارانه جنگید ومظلومانه کشته شد و درحالى که مورد مهر خدا بود درگذشت ، در آن حالى که مى فرمود منم فرزند رسول خدا محمد، وفرزند

زَکّى وَعَبَدَ فَقَتَلُوهُ بِالْعَمْدِ الْمُعْتَمَدِ قَتَلُوهُ عَلَى الاْیمانِ وَ اَطاعُوا فى قَتْلِهِ الشَّیْطانَ وَلَمْ یُراقِبُوا فیهِ الرَّحْمنَ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى سَیِّدى

آنکس که زکات داد و خدا را پرستش کرد پس او را دانسته و از روى عمد کشتند، کشتندش بر حال ایمان و پیروى کردند در )این کارشان یعنى ) کشتن آن حضرت از شیطان و ملاحظه نکردند درباره آن حضرت از خداى رحمان خدایا درود فرست بر آقا

وَمَوْلاىَ صَلوةً تَرْفَعُ بِها ذِکْرَهُ وَتُظْهِرُ بِها اَمْرَهُ وَتُعَجِّلُ بِها نَصْرَهُ وَاخْصُصْهُ بِاَفْضَلِ قِسَمِ الْفَضاَّئِلِ یَوْمَ الْقِیمَةِ وَزِدْهُ شَرَفاً فى اَعْلى

و مولایم درودى که بالا برى بدان نامش را و چیره سازى بدان فرمانش را و شتاب کنى بدان در یاریش و مخصوصش گردان به بهترین اقسام فضائل در روز قیامت و بیفزا بر شرفش در بلندترین

 

عِلِّیّینَ وَبَلِّغْهُ اَعْلى شَرَفِ الْمُکَرَّمینَ وَارْفَعْهُ مِنْ شَرَفِ رَحْمَتِکَ فى شَرَفِ الْمُقَرَّبینَ فىِ الرَّفیعِ الاَْعْلى وَبَلِّغْهُ الْوَسیلَةَ وَالْمَنْزِلَةَ الْجَلیلَةَ

درجات بهشت و برسان او را به برترین شرافت گرامى داشتگان و بالا بر او را از شرافت رحمتت به شرافت مقربان در بلندترین جایگاهها و او را برسان به مقام وسیله و منزلت شایسته

وَ الْفَضْلَ وَالْفَضیلَةَ وَالْکَرامَةَ الْجَزیلَةَ اَللّهُمَّ فَاجْزِهِ عَنّا اَفْضَلَ ما جازَیْتَ اِماماً عَنْ رَعِیَّتِهِ وَصَلِّ عَلى سَیِّدى و مَوْلاىَ کُلَّما ذُکِرَ

و فضل و فضیلت و بزرگوارى بس شایان خدا، پس او را پاداش ده از ما بهترین پاداشى که به یک پیشوا از رعیتش مى دهى و درود فرست بر آقا و سرورم هر زمان که نامش برده شود

وَکُلَّما لَمْ یُذْکَرْ یا سَیِّدى و مَوْلاىَ اَدْخِلْنى فى حِزْبِکَ وَزُمْرَتِکَ وَاسْتَوْهِبْنى مِنْ رَبِّکَ وَرَبّى فَاِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ جاهاً وَقَدْراً وَمَنْزِلَةً

و هرگاه که برده نشود اى آقاى من و اى مولاى من مرا در حزب خود و زمره خود داخل گردان و بخواه بخششم را از پروردگار خودت و پروردگار من زیرا تو را نزد خدا آبرو و مقام و منزلتى

رَفیعَةً اِنْ سَئَلْتَ اُعْطیتَ وَاِنْ شَفَعْتَ شُفِّعْتَ اَللَّهَ اللَّهَ فى عَبْدِکَ وَمَوْلاکَ لا تُخَلِّنى عِنْدَ الشَّداَّئِدِ وَالاَْهْوالِ لِسُوَّءِ عَمَلى وَقَبیحِ

والا است که اگر چیزى بخواهى به تو مى دهد و اگر وساطت کنى پذیرفته مى شود خداى را خداى را (در نظر بگیر) درباره بنده و دوستت وامگذار مرا هنگام سختیها و هراسها در برابر کردار بد و رفتار زشت

فِعْلى وَعَظیمِ جُرْمى فَاِنَّکَ اَمَلى وَرَجآئى وَثِقَتى وَمُعْتَمَدى وَوَسیلَتى اِلىَ اللَّهِ رَبّى وَرَبِّکَ لَمْ یَتَوَسَّلِ الْمُتَوَسِّلُونَ اِلَى اللَّهِ

و گناه بزرگم زیرا توئى آرزو و امید و تکیه گاه و محل اعتماد و وسیله ام به درگاه خدا پروردگار من و پروردگار تو کسى متوسل نشود به خدا

بِوَسیلَةٍ هِىَ اَعْظَمُ حَقّاً وَلا اَوْجَبُ حُرْمَةً وَلا اَجَلُّ قَدْراً عِنْدَهُ مِنْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ لا خَلَّفَنِىَ اللَّهُ عَنْکُمْ بِذُنُوبى وَجَمَعَنى وَاِیّاکُمْ فى جَنَّةِ

بوسیله اى که حقش بزرگتر و حرمتش لازمتر و مقامش شایسته تر باشد در پیش او از شما خاندان ، خدا مرا از شما جدا نکند بخاطر گناهانم و گرد آورد مرا با شما در بهشت

 

عَدْنٍ الَّتى اَعَدَّها لَکُمْ وَلاَِوْلِیاَّئِکُمْ اِنَّهُ خَیْرُ الْغافِرینَ وَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ اَللّهُمَّ اَبْلِغْ سَیِّدى وَمَوْلاىَ تَحِیَّةً کَثیرَةً وَسَلاماً وَارْدُدْ

عدن که آماده کرده است آن را براى شما و دوستان شما که براستى او بهترین آمرزندگان و مهربانترین مهربانان است خدایا برسان به آقاى من و سرورم تحیتى بسیار و سلامى (زیاد) و بازگردان

عَلَیْنا مِنْهُ السَّلامَ اِنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ وَصَلِّ عَلَیْهِ کُلَّما ذُکِرَ السَّلامُ وَکُلَّما لَمْ یُذْکَرْ یا رَبَّ الْعالَمینَ

از او نیز بر ما سلامى که براستى تو بخشنده و بزرگوارى و درود فرست بر او هر زمان که ذکر سلامى بشود

و هرگاه نشود اى پروردگار جهانیان

 

فوائد مداومت بر زیارت عاشورا

 

شیخ ما ثقة الا سلام نورى رحمه الله فرموده امّا زیارت عاشوراء پس در فضل و مقام آن بس که از سنخ سایر زیارات نیست که بظاهر از انشاى و املاى معصومى باشد هر چند که از قلوب مطهّره ایشان چیزى جز آنچه از عالم بالا به آنجا رسد بیرون نیاید بلکه از سنخ احادیث قدسیّه است که به همین ترتیب از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیّت جَلَّتْ عَظَمَتُه به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین صلى الله علیه و آله رسیده و به حسب تجربه مداومت به آن در چهل روز یا کمتر در قضاى حاجات و نیل مقاصد و دفع اعادى بى نظیر و لکن احسن فواید آن که از مواظبت آن بدست آمده فایده اى است که در کتاب دارالسّلام ذکر کردم

و اجمال آن آنکه ثقه صالح متّقى حاجّ ملاحسن یزدى که از نیکان مجاورین نجف اشرف است و پیوسته مشغول عبادت و زیارت نقل کرد از ثقه امین حاجّ محمد على یزدى که مرد فاضل صالحى بود در یزد که دائماً مشغول اصلاح امر آخرت خود بود و شبها در مقبره خارج یزد که در آن جماعتى از صلحا مدفونند و معروف است به مزار بسر مى برد و او را همسایه اى بود که در کودکى با هم بزرگ شده و در نزد یک معلّم مى رفتند تا آنکه بزرگ شد و شغل عشّارى پیش گرفت تا آنکه مرد و در همان مقبره نزدیک محلّى که آن مرد صالح بیتوته مى کرد دفن کردند پس او را در خواب دید پس از گذشتن کمتر از ماهى که در هیئت نیکوئى است پس به نزد او رفت و گفت من مى دانم مبداء و منتهاى کار تو و ظاهر و باطن تو را و نبودى از آنها که احتمال رود نیکى در باطن ایشان و شغل تو مقتضى نبود جز عذاب را پس به کدام عمل به این مقام رسیدى گفت چنان است که گفتى و من در اشدّ عذاب بودم از روز وفات تا دیروز که زوجه استاد اشرف حدّاد فوت شد و در این مکان او را دفن کردند و اشاره کرد به موضعى که قریب صد ذرع از او دور بود و در شب وفات اوحضرت ابى عبداللّه الحسین علیه السلام سه مرتبه او را زیارت کرد و در مرتبه سیّم امر فرمود به رفع عذاب از این مقبره پس حالت ما نیکو شد و در سعه و نعمت افتادیم پس ازخواب متحیّرانه بیدار شد وحدّاد را نمى شناخت و محلّه او را نمى دانست پس در بازار حدّادان از او تفحص کرد و او را پیدا نمود از او پرسید براى تو زوجه اى بود گفت آرى دیروز وفات کرد و او را در فلان مکان و همان موضع را اسم برد دفن کردم گفت او به زیارت ابى عبداللّه علیه السلام رفته بود گفت نه گفت ذکر مصائب او مى کرد گفت نه گفت مجلس تعزیه دارى داشت گفت نه آنگاه پرسید چه مى جوئى خواب را نقل کرد گفت آن زن مواظبت داشت به زیارت عاشوراء.