چهارده معصوم

چراغ راه

چراغ راه

۳۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

مـخـتـصـرى از مـنـاقـب و مفاخر و مکارم اخلاق ثامن الائمة على بن موسى الرضاعلیه السلام

اول ـ در کـثـرت عـلم آن حـضـرت است : شیخ طبرسى روایت کرده از ابوالصّلت هروى که گـفـت نـدیـدم عـالمـتـرى از على بن الموسى الرضا علیه السلام و ندید او را عالمى مگر آنکه شهادت داد به مثل آنچه من شهادت دادم ، و به تحقیق که جمع کرد ماءمون در مجلسهاى مـتـعـدده جـماعتى از علماء ادیان و فقها و متکلمین را تا با آن حضرت مناظره و تکلم کنند و آن حضرت بر تمام ایشان غلبه کرد و همگى اقرار کردند بر فضیلت او و قصور خودشان و شـنـیـدم از آن حضرت که مى فرمود من مى نشستم در روضه منوره و علما در مدینه بسیار بـودنـد و هـرگـاه از مـسـاءله اى عـاجـز مـى شـدنـد جـمـیـعـا بـه مـن رجـوع مـى دادنـد و مسائل مشکله خود را براى من مى فرستادند و من جواب مى گفتم .

ابـوالصـّلت گـفـت و حـدیـث کـرد مرا محمّد بن اسحاق بن موسى بن جعفر علیه السلام از پـدرش کـه مـى گفت پدرم موسى بن جعفر علیه السلام با پسران خود مى فرمود که اى اولاد مـن ! بـرادر شـمـا عـلى بـن مـوسـى عـلیـه السـلام عـالم آل محمّد است از او سؤ ال کنید معالم دین خود را و حفظ کنید فرمایشات او را، همانا من شنیدم از پـدرم حـضـرت جـعـفـر بـن مـحـمـّد عـلیـه السـلام کـه مـکـرر بـه مـن مـى گـفـت کـه عالم آل مـحـمـّد عـلیـهـم السـلام در صـلب تـو است و اى کاش من او را درک مى کردم همانا او همنام امیرالمؤ منین علیه السلام است .

دوم ـ شـیـخ صـدوق روایـت کـرده از ابـراهیم بن العباس که گفت هرگز ندیدم که حضرت ابـوالحـسـن الرضـا علیه السلام کسى را به کلام خویش جفا کند و ندیدم که هرگز کلام کـسـى را قـطـع کـند، یعنى در میان سخن او سخنى گوید تا فارغ شود از کلام خود، و رد نـکـرد حـاجـت احدى را که مقدور او بود برآورد و هیچگاهى در حضور کسى که با او نشسته بود پا دراز نفرمود، و در مجلس ، مقابل جلیس خود تکیه نمى فرمود، و هیچ وقتى ندیدم او را که به یکى از موالى و غلامان خود بد گوید و فحش دهد و هیچگاهى ندیدم که آب دهان خود را دور افکند و هیچگاهى ندید که در خنده خود قهقه کند بلکه خنده او تبسم بود و چون خـلوت مـى فـرمـود و خـوان طعام نزد او مى نهادند ممالیک خود را تمام سر سفره مى طلبید حتى دربان و میراخور او، و با آنها طعام میل مى فرمود و عادت آن جناب آن بود که شبها کم مى خوابید و بیشتر شبها را از اول شب تا به صبح بیدار بود و روزه بسیار مى گرفت و روزه سه روز از هر ماه که پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه میان ماه باشد از او فـوت نـشـد و مـى فـرمـود: روزه ایـن سـه روز مـقـابـل روزه دهـر اسـت ، و آن حـضـرت بـسیار احسان مى کرد و صدقه مى داد در پنهانى و بـیـشـتـر صـدقـات او در شـبـهـاى تـار بـود، پـس اگـر کـسـى گـمـان کـنـد کـه مـثـل آن حـضـرت را در فـضـل دیـده اسـت پـس تـصـدیـق نـکنید او را، و از محمّد بن ابى عباد مـنـقول است که حضرت امام رضا علیه السلام در تابستانها بر روى حصیر مى نشستند و در زمـسـتـان بـر روى پـلاس و جـامـه هـاى غـلیـظ و درشـت مى پوشیدند و چون براى مردم بیرون مى آمدند زینت مى فرمودند.(16)

سوم ـ شیخ اجل احمد بن محمّد برقى از پدرش از معمر بن خلاد روایت کرده است که هرگاه حـضـرت امـام رضـا عـلیـه السـلام طـعـام میل مى کرد کاسه بزرگى نزدیک سفره خود مى گـذاشت و از هر طعامى که در سفره بود از بهترین مواضع او مقدارى بر مى داشت و در آن کـاسـه مـى گـذاشـت پس امر مى کرد که بر مساکین پخش کنند آن وقت تلاوت مى کرد آیه ( فـَلاَ اقـْتـَحـَمَ الْعـَقـَبـَة ) (سوره بلد (90)، آیه 11) حـاصـل ایـن آیـه شـریـفـه و آیـات بـعـد از آن آنـکـه اصـحـاب مـیـمـنـه و اهـل بـهـشـت در عـقـبـه ، یـعـنـى امـر سـخـت و مـخـالفـت نـفـس داخـل مـى شـونـد و آن عـقـبـه آزاد کـردن بنده اى است از رقیت یا طعام خورانیدن است در روز گـرسـنـگـى بـه یـتیمى که داراى قرابت و خویشى باشد یا مسکینى که از بیچارگى و فـقـر و خـاک نـشـین باشد، پس حضرت امام رضا علیه السلام مى فرمود که خداوند عز و جـل دانـا بـود کـه هـر انسانى قدرت آزاد کردن بنده ندارد پس قرار داد براى ایشان راهى بـه بـهـشت ، یعنى مقابل آزاد کردن بنده اطعام را قرار داد که هر شخصى بتواند به سبب آن راه بهشت گیرد و به بهشت رود.

 

شیخ کلینى روایت کرده از الیسع بن حمزه قمى که گفت : من در مجلس ‍ حضرت امام رضـا عـلیه السلام بودم سخن مى گفتم با آن جناب و جمع شده بود در نزد آن جناب خلق بـسـیـارى و سـؤ ال مـى کـردنـد از حـلال و حـرام کـه نـاگـاه داخل شد مردى بلند قامت گندم گون پس گفت : ( اَلسَّلامُ عَلَیک یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ ) !

مـن مـردى مـى بـاشـم از دوسـتـان تـو و دوسـتـان پـدران و اجـداد تـو علیهم السلام از حج بـرگـشـتـه ام و گـم کـرده ام نـفـقـه ام را و نـیـسـت بـا مـن چـیـزى کـه بـه سـبـب آن یـک منزل خود را برسانم پس اگر فکرى مى کردید که مرا راه مى انداختید به سوى شهرم و خـداونـد بـر مـن نـعـمـت داده (یعنى من در شهرم غنى و مالدارم ) پس در وقتى که برسم به شهر خود تصدق مى دهم از جانب شما به آن چیزى که عطاء مى فرمایى به من چون که من فـقـیـر و مـستحق صدقه نیستم ، حضرت به او، فرمود: بنشین خدا ترا رحمت کند و رو کرد به مردم و براى ایشان سخن مى گفت تا آنکه پراکنده شدند و باقى ماند آن خراسانى و سـلیـمـان جـعـفـرى و خـیـثـمـه و مـن ، پـس فـرمـود: آیـا رخـصـت مـى دهـیـد مـرا در دخـول ، یـعـنـى رفـتـن بـه حـرم ؟ پـس سـلیـمـان گفت : خداوند کار تو را پیش آورد. پس ‍ بـرخـاسـت و داخـل حـجـره شد و ساعتى ماند پس بیرون آمد و در را بست و بیرون آورد دست مـبـارک را از بـالاى در و فـرمـود: کـجا است خراسانى ؟ عرض کرد: حاضرم در اینجا، پس فرمود: بگیر این دویست اشرفى را و استعانت جوى به او براى مخارج و کلفتهاى خود و متبرک شو به او و صدقه مده آن را از جانب من و بیرون رو که من ترا نبینم و تو مرا نبینى ، پس بیرون آمد، سلیمان گفت : فداى تو شوم ! عطاى وافر دادى و رحم فرمودى پس چرا روى مـبـارک را از او پـوشـانـدى ؟ فـرمـود: از تـرس ‍ آنـکـه بـبـیـنـم ذلت سـؤ ال را در روى او بـه جـهـت بـرآوردن حـاجـتـش ! آیـا نـشـنـیـدى حـدیـث رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلم را کـه پـنـهـان کـنـنـده نـیـکـى مـعـادل اسـت بـا هـفـتـاد حـج یـعـنـى عـمـلش ، و افـشـاء کـنـنـده بـدى مـخـذول اسـت و پـوشـانـنـده آن آمـرزیـده شـده اسـت


در ولادت و اسم و لقب و کنیت حضرت امام رضا علیه السلام است

 

بـدان کـه در تـاریـخ ولادت آن جـناب اختلاف است و اشهر آن است که در یازدهم

ذى القعده سـنـه صـد و چـهـل و هـشت در مدینه منوره متولد شده و بعضى

یازدهم ذى الحجة سنه صد و پـنـجـاه و سـه گـفـتـه انـد کـه بـعد از وفات حضرت

صادق علیه السلام بوده که پنج سـال ، و مـوافـق روایـت اول کـه اشـهر است

ولادت آن حضرت بعد از وفات حضرت صادق عـلیـه السـلام بوده به ایام قلیلى و

حضرت صادق علیه السلام آروز داشت که آن جناب را درک کـنـد چـه آنـکـنـه از

حضرت موسى بن جعفر علیه السلام روایت شده که مى فرمود شـنـیـدم از پـدرم

جـعـفـر بـن مـحـمـّد عـلیـه السـلام کـه مـکـرر بـه مـن مـى فـرمود که عالم آل

محمّد علیهم السلام در صلب تو است و کاشکى من او را درک مى کردم پس به

درستى او همنام امیرالمؤ منین على علیه السلام است .

 

 


ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، آقا امام رضا علیه اسلام مبارک باد.




متن صلوات خاصه امام رضا علیه السلام :

 

اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی  و حُجَّّتکَ

 

عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً

 

مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ.

 

 

خدایا  رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.

 


اهمیّت بحث معاد از دیدگاه قرآن  9

10
  ( وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا کُنَّا تُرَاباً أَئِنَّا لَفِی خَلْق جَدِید أُوْلَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُوْلَئِکَ الاَْغْلاَلُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ) .( سوره رعد، آیه 5.

10 - و اگر (ازچیزى) در شگفتى فرو مى روى، عجیب گفتار آنها است که مى گویند: "آیا هنگامى که ما خاک شدیم، (بار دیگر زنده مى شویم و) به خلقت جدیدى باز مى گردیم؟! آنهاکسانى هستند که به پروردگارشان کافر شده اند; و غل و زنجیرها در گردنشان است; و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند

در دهمین و آخرین آیه، منکران معاد را به خلود در آتش و جاودانگى عذاب تهدید مى کند روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، مى فرماید: «و اگر (ازچیزى) در شگفتى فرو مى روى، عجیب گفتار آنهااست که مى گویند: "آیا هنگامى که ما خاک شدیم، (بار دیگر زنده مى شویم و) به خلقت جدیدى باز مى گردیم؟!"»: ( وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا کُنَّا تُرَاباً أَئِنَّا لَفِی خَلْق جَدِید) .

سپس مى افزاید: « آنهاکسانى هستند که به پروردگارشان کافر شده اند; و غل و زنجیرها در گردنشان است; و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند.»: ( أُوْلَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُوْلَئِکَ الاَْغْلاَلُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ) .

در آغاز آیه سخن از تعجّب کفّار مى گوید، سپس این تعجّب را از عجائب مى شمرد; یعنى آیا مطلبى به این وضوح، و با این همه دلایل روشنى، جاى تعجّب دارد؟ و در پایان آیه آنها را به صورت زندانیانى معرفى مى کند که غل ها و زنجیرها برگردن دارند. چه غل و زنجیرى سخت تر از تعصّب و جهل و هواپرستى که هرگونه آزادى اندیشه را از آنها مى گیرد، تا آن جا که مسأله اى به این روشنى مایه تعجّب آنها مى گردد، چرا که مخالف هواى نفس و تقلید کورکورانه آنها است.

توجّه داشته باشید نمى گوید در قیامت غل و زنجیر برگردن دارند. بلکه ظاهر آیه این است که هم اکنون چنین هستند; همان گونه که در اشعار عرب آمده است: «لَهُمْ عَنِ الرُّشْدِ أَغْلالٌ وَ اَقْیادُ»: «آنها در برابر هدایت غل ها و زنجیرها دارند.»

ولى بعضى از مفسّران، آیه را اشاره به وضع آنها در قیامت مى دانند که غل و زنجیرها به گردنشان خواهد افتاد. و بعضى هر دو احتمال را ذکر کرده اند.

ولى بعضى آن را فقط اشاره به وضع حال آنها در دنیا شمرده اند چنانچه مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مى گوید: «این جمله اشاره به گرفتار شدن در جهان ماده و تکیه بر هوا و تقیّد به قیود جهل و غل هاى انکار است.»

مسلّم است این گونه غل و زنجیرها که انسان به اختیار خود در این جهان بر دست و پا و گردن خویش مى نهد در قیامت به صورت غل و زنجیرهاى آتشین تجسّم خواهد یافت، و او را از ارتقاء به مقام قرب پروردگار باز خواهد داشت.

نتیجه

از مجموع آیات فوق - و آیات دیگرى که در ضمن مباحث آینده خواهد آمد - به خوبى روشن مى شود که تا چه حد قرآن مجید براى ایمان به معاد ارزش قائل است; و چگونه آن را از پایه ها و ارکان ایمان، و از امورى که ترک آن مایه گمراهى عمیق و ضلال بعید، و فاصله گرفتن از حق، و عذاب الیم، و خلود در دوزخ است مى شمرد; و انکار آن را نشانه عدم آزادى اندیشه و گرفتارى در زنجیرهاى جهل و عناد و لجاجت مى داند.

درست به همین دلیل بحث هاى معاد در قرآن گسترده ترین بحث ها بعد از توحید و خداشناسى است.

 

پیام قران ایت اله مکارم جلد 5

 


اهمیّت بحث معاد از دیدگاه قرآن  8


  9 ( وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ وَمَا  لَکُمْ مِنْ نَاصِرِینَ) .( سوره جاثیه، آیه 34.

9- و به آنها گفته مى شود: امروز شما را فراموش مى کنیم همان گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید; و جایگاه شما دوزخ است و هیچ یاورى ندارید

در نهمین آیه سه مجازات دردناک براى کسانى که روز قیامت را به فراموشى بسپارند بیان کرده، مى فرماید: «و به آنها گفته مى شود: "امروز شما را فراموش مى کنیم همان گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید"»: ( وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا).

«و جایگاه شما دوزخ است»: ( وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ).

«و هیچ یاورى ندارید.»: ( وَ مَا لَکُمْ مِّنْ نَّاصِرِیْنَ) .

در واقع به فراموشى سپردن قیامت سرچشمه هرگونه ضلالت است. همان گونه که قرآن مى گوید: ( اِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ) : «کسانى که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدى بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند.

البتّه خداوند همه جا حاضر است، و همه چیز نزد او حاضر، و فراموشى براى او معنا ندارد; بلکه منظور این است که این فراموش کاران را چنان از رحمت خود بى نصیب مى سازد که گویى آنها را به فراموشى سپرده است! (دقّت کنید)

اهمیّت بحث معاد از دیدگاه قرآن 


8. ( وَأَنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً).( سوره اسراء، آیه 10.

8. . «و این که آنها که به سراى دیگر ایمان نمى آورند، عذاب دردناکى براى آنان آماده ساخته ایم».

در هشتمین آیه کسانى را که ایمان به آخرت ندارند صریحاً به عذاب الیم تهدید کرده; مى فرماید: «و این که آنها که به سراى دیگر ایمان نمى آورند، عذاب دردناکى براى آنان آماده ساخته ایم»: ( وَأَنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً) .

از یک سو مى گوید هم اکنون این مجازات آماده است تا کسى گمان نکند وعده نسیه داده شده، و از سوى دیگر عذاب الهى را به «الیم» و دردناک بودن توصیف مى کند، تا اهمّیّت ایمان به معاد را روشن تر سازد.

واژه «عذاب الیم» ده ها بار در قرآن مجید در آیات مختلف تکرار شده، و غالباً در مورد کافران و منافقان است و گاه در مورد گناهان مهمّى همچون کناره گیرى از جهاد (سوره توبه، آیه 39) و تعدّى به هنگام قصاص (سوره بقره، آیه 178) یا اشاعه فحشا (سوره نور، آیه 19) یا ظلم و ستم (سوره زخرف، آیه 65) و مانند آن از گناهان عظیم و کبیره، به کار رفته است.


پیام قران ایت اله مکارم جلد 5

اهمیّت بحث معاد از دیدگاه قرآن  6

7. ( وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ اْلآخِرَةِ حَبِطَتْ اَعَمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ اِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ) .( سوره اعراف، آیه 147

7- و کسانى که آیات ما، و دیدار آخرت را تکذیب (و انکار) کنند، اعمالشان نابود مى گردد; آیا جز آنچه را عمل مى کردند پاداش داده مى شوند؟!

در هفتمین آیه به مسأله حبط اعمال (نابود شدن ثواب کارهاى نیک) منکران معاد اشاره کرده مى گوید: «و کسانى که آیات ما، و دیدار آخرت را تکذیب (و انکار) کنند، اعمالشان نابود مى گردد; آیا جز آنچه را عمل مى کردند پاداش داده مى شوند؟!» :( وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الاْخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ) .

«حبط» در لغت در اصل به معناى باطل شدن یا بیمار گشتن است(1) و در تعبیرات آیات و روایات به معناى نابودى ثواب اعمال به خاطر پاره اى از گناهان است.

در لسان العرب آمده است که «حبط» به این معنا است که انسان کارى را انجام دهد و سپس آن را باطل کند.

در این که آیا «حبط» به طور کلّى در مورد طاعات و معاصى حاکم است و اینها دائماً در یکدیگر اثر مى گذارند؟ در میان علماى علم کلام گفتگو است که به خواست خدا در جاى خود مشروحاً از آن بحث خواهیم کرد، ولى این مسأله به صورت قضیه جزئیه جاى تردید نیست که بعضى از امور مانند: کفر، سبب نابود شدن پاداش تمام اعمال نیک است. یعنى اگر کسى بى ایمان از دنیا برود تمام اعمال خیر او همچون خاکسترى در میان یک تندباد محو و نابود مى شود، آیه فوق در مورد منکران آیات خدا و معاد همین را مى گوید و این دلیل روشنى بر اهمّیّت معاد از نظر قرآن مجید است.

انکار معاد عین گمراهى است

تا این جا سخن همه از تأکیدات بود ولى پنج آیه باقیمانده از آیات مورد بحث همگى مشتمل بر تهدیدات مختلف نسبت به منکران رستاخیز و معاد است; هرکدام به تعبیرى مخصوص خود.

مثلا در آیه ششم مى فرماید: «آگاه باشید کسانى که در قیامت القاى تردید مى کنند، در گمراهى عمیقى هستند»: ( أَلاَ إِنَّ الَّذِینَ یُمَارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفِی ضَلاَل بَعِید) .

«یمارون» در اصل از «مراء» یا «مِریه» گرفته شده که به گفته مقاییس اللّغة دو معنا دارد: نخست کشیدن دست بر پستان حیوان براى دوشیدن شیر; و دوم صلابت و استحکام است، ولى راغب در مفردات تنها همان معناى اول را ذکر کرده است.

سپس این واژه به معناى تردید و شک آمده است، هرچند راغب مى گوید: مفهومى محدودتر از شک دارد (شاید از این نظر که «مِریه» شک آمیخته با جستجوگرى و تحقیق را مى رساند، همان گونه که دوشنده شیر تلاش و کوشش براى بیرون کشیدن شیر از پستان مى نماید.)

«مماراة» به معناى مجادله در بحث، و اصرار در جدال است; گویى هر یک از طرفین مى خواهند آنچه را در فکر دیگرى است استخراج کنند; و یا به گفته مقاییس هریک از آن دو، داراى صلابت و خشونت در بحث اند، و همان گونه که در بالا اشاره شد یکى از معانى مریه، صلابت است.

قابل توجّه این که تعبیر به «ضَلال بَعید» در ده آیه از قرآن مجید آمده است که عموماً درباره کفّار و مشرکان و منکران معاد است; و این تعبیر به خوبى نشان مى دهد که گمراهى عمیق از آن این گروه است. چرا که اگر ایمان به خدا و روز جزا وجود داشته باشد گمراهى جنبه سطحى خواهد داشت، و احتمال هدایت و بازگشت به جاده حق زیاد است، ولى انکار توحید یا معاد انسان را به آخرین مرحله گمراهى مى کشاند و از صراط مستقیم هدایت کاملا دور مى سازد، یا به تعبیر دیگر دلایل خداشناسى و معاد آن قدر روشن است که شبیه مسائِل حسّى است; کسى که در این دو امر گرفتار گمراهى شود، گمراهى او عمیق خواهد بود.


پیام قران ایت اله مکارم جلد 5

اهمیّت بحث معاد از دیدگاه قرآن  5

5. ( رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْم لَّا رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ) .( سوره آل عمران، آیه 9

5- پروردگارا! تو مردم را براى روزى که تردیدى در آن نیست، جمع   خواهى کرد; زیرا خداوند از وعده خود تخلّف نمى کند. (ما به تو و رحمت بى پایانت، و به وعده رستاخیز و قیامت ایمان داریم.)

در پنجمین آیه همین معنا از زبان راسخان در علم مطرح شده که آنها نیز به هنگام مناجات با خداوند روى مسأله معاد و رستاخیز به عنوان یکى از قطعى ترین مسائل تکیه مى کنند; و مى گویند: «پروردگارا! تو مردم را براى روزى که تردیدى در آن نیست، جمع خواهى کرد»: ( رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْم لَّا رَیْبَ فِیهِ) و براى تأکید بیشتر مى افزایند: «خداوند از وعده خود تخلّف نمى کند. (ما به تو و رحمت بى پایانت، و به وعده رستاخیز و قیامت ایمان داریم.)»: ( إِنَّ اللهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ) .

در این آیه نیز چندین تأکید به چشم مى خورد (واژه «انّ»، جمله اسمیّه، جمله «لاریب فیه» و جمله ( اِنَّ الله لا یُخْلِفُ الْمِیْعادَ).

پیام قران ایت اله مکارم جلد 5


اهمیّت بحث معاد از دیدگاه قرآن  4

4. ( وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لاَ تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ) .
( سوره سبا، آیه 3.

4- کافران گفتند: "قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد. بگو: آرى به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد پرور دگارى که از عالم غیب آگاه است

در چهارمین آیه همین مطلب در شکل تازه اى مطرح شده; نخست از زبان کافران نقل مى کند که آنها گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد» یعنى اصلا قیامتى در کار نیست. ( وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِیْنَا السَّاعَةُ) .

سپس به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: «بگو:" آرى به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد، پروردگارى که از غیب آگاه است."!»: ( قُلْ بَلَى وَ رَبِّى لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ) .

تکیه بر عنوان «عالِمِ الْغَیْبِ» ممکن است از این نظر باشد که علّت انکار منکران معاد به خاطر این بود که مى گفتند: چه کسى مى تواند این ذرّات پراکنده را از اطراف و اکناف زمین جمع آورى کند؟ و چه کسى مى تواند اعمال انسان ها را که همگى محو و نابود شده، و آثارى از آن باقى نمانده محاسبه کند، و پاداش و کیفر دهد؟ قرآن با یک کلمه مى گوید همان خدایى که عالم الغیب و آگاه از همه اسرار نهان است، این کار را بر عهده گرفته است.

امّا این که چرا یکى از نام هاى قیامت «ساعة» است؟ به خاطر آن است که به گفته ارباب لغت «ساعة» در اصل به معناى جزء کوچکى از اجزاى زمان است، یا به تعبیر دیگر لحظات زودگذر، و از آن جا که حساب بندگان در قیامت، یا اصل قیام قیامت، به سرعت انجام مى گیرد; این نام براى قیامت انتخاب شده است.(5)

ضمناً باید توجّه داشت که به گفته لسان العرب واژه «ساعة» هم به لحظه ناگهانى پایان جهان گفته مى شود، و هم به قیام قیامت که آن نیز به طور ناگهانى رخ مى دهد.

بعضى «ساعة» را به سه گونه تقسیم کرده اند: ساعة کبرى و ساعة وسطى و ساعة صغرى.

اولى روز رستاخیز، و دوّمى روز مرگ ناگهانى اهل یک زمان ـ مانند قوم نوح که همزمان با طوفان غرق شدند ـ و سومى روز مرگ هر انسانى است.(6) 

پیام قران ایت اله مکارم جلد 5