چهارده معصوم

چراغ راه

چراغ راه

۱۳ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

از سه کس ، سه چیز را توقع نداشته باش :

 

امام حسن عسکری علیه السلام فرمود:💎

 

از کسى که با او بدرفتارى کرده‏ اى ، توقع صفا و پاکدلى‏ نداشته باش،

و از کسى که به او خیانت کرده‏‌‌اى توقع وفا نداشته باش،

و از کسى که به او بدگمان شده‏‌‌اى ، توقع خیرخواهى نداشته باش.‏

 

 نزهة الناظر و تنبیه الخاطر: 142

 

 

امام حسن عسکرى علیه السلام به شیعیان خود :

 

شما را سفارش مى کنم به تقواى الهى و پارسایى در دینتان و کار و کوشش براى خدا و راستگویى و اداى امانت به کسى که امانتى به شما سپرده است ، نیکوکار باشد یا تبهکار ، و سجده طولانى و نیکو همسایه دارى ؛ زیرا محمّد صلی الله علیه و آله براى این امور آمده است. در میان عشیره هایشان ، نماز بخوانید ، در تشییع جنازه هایشان ، شرکت ورزید ، از بیمارانشان ، عیادت کنید ، حقوق آنان ، را بگزارید؛ زیرا هرگاه فردى از شما در دینش ، پارسا و در گفتارش ، راستگو باشد و امانت را ادا کند و با مردم خوشخویى کند ، گفته شود : این شیعه است و این ، مرا شاد مى سازد. از خدا پروا کنید و مایه آراستگى ما باشید ، نه باعث ننگ و زشتى ، هرگونه دوستى را براى ما جلب کنید و هرگونه زشتى را از ما دور سازید ؛ زیرا هر خوبى که در حقّ ما گفته شود ، ما اهل آن هستیم و هر بدى که درباره ما گفته آید ، نه چنانیم . ما را در کتاب خدا ، حقّى است و با رسول خدا ، خویشاوندیم و خداوند ، ما را پاک شمرده است و جز ما ، هر کس چنین ادعایى کند ، دروغ گوست. خدا و مرگ را ، فراوان یاد کنید و بسیار قرآن بخوانید و فراوان بر پیامبر صلی الله علیه و آله  صلوات فرستید ؛ زیرا صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله ده ثواب دارد. آن چه را به شما سفارش کردم پاس دارید ، شما را به خدا مى سپارم و بدرودتان مى گویم .🍃

 

تحف العقول : 487 .

تذکر مرحوم قاضی درباره افکار شاگردش

 

عالمی بود در طهران، بسیار بزرگوار و متقی و حقا مرد خوبی بود؛ مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی – رحمه الله علیه- ایشان از شاگردان سلسله اول مرحوم قاضی در قسمت اخلاق و عرفان بوده‌اند. از قول ایشان نقل شد که: من مدتها می‌دیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام می‌نشینند. با خود گفتم: انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه‌ای روح مردگان را شاد کند؛ کارهای لازم تر هم هست که باید به آنها پرداخت. این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمی‌ترین رفیق خود از شاگردان استاد.

مدت‌ها گذشت و من هر روزی برای استفاده از محضر استاد به خدمتش می‌رفتم، تا آنکه از نجف اشرف عازم بر مراجعت به ایران شدم و لیکن در مصلحت بودن این سفر تردید داشتم؛ این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود می خواستم بخوابم، در آن اطاقی که بودم در طاقچه پایین پای من کتاب بود، کتابهای علمی و دینی؛ در وقت خواب طبعا پای من به سوی کتابها کشیده می‌شد. با خود گفتم برخیزم و جای خواب خود را تغییر دهم، یا نه لازم نیست؛ چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، این هتک احترام به کتاب نیست. در این تردید و گفتگوی با خود بالاخره بنابر آن گذشتم که هتک نیست و خوابیدم. صبح که به محضر استاد مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم، فرمود: علیکم السلام صلاح نیست شما به ایران بروید و پا دراز کردن به سوی کتابها هم هتک احترام است. بی اختیار هول زده گفتم: آقا! شما از کجا فهمیده‌اید، از کجا فهمیده‌اید؟! فرمود: از وادی السلام فهمیده‌ام!»

 

کتاب اسوه عارفان – ص 53

27 دیماه سالروز شهادت مجاهد خستگی ناپذیر «سید مجتبی نواب صفوی» 🌷

 

شهید سید مجتبی نواب صفوی در سال 1303ش در خانی‏آباد تهران به دنیا آمد و پس از اتمام دروس ابتدایی، به آبادان سفر کرد. سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مهاجرت نمود و در آن‏جا از محضر مدرسین حوزه علمیه نجف اشرف بهره‏ مند گردید. وی پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آیت ‏اللَّه سید ابوالحسن اصفهانی جهت مبارزه با کج‌‌روی‌‏های کسروی به ایران آمد و با تشکیل «جمعیت فداییان اسلام» به مبارزه با بدخواهان و بداندیشان پرداخت. ترور وابستگان استعماری مانند احمد کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزم‏ آرا و حسین علاء از جمله فعالیت‌‏های سیاسی این جمعیت می‏‌باشد.

شهید نواب صفوی همچنین با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین جهت در ایام نخست وزیری مصدق، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود. سرانجام این مجاهد خستگی‌ناپذیر به همراه سه تن از همرزمانش به نام‏‌های خلیل طهماسبی، مظفر علی ذوالقدر و سید محمد واحدی در بیدادگاه رژیم پهلوی محکوم و در صبحگاه 27 دی 1334 شمسی تیرباران شده و به خیل شهدا پیوستند. بدین ترتیب پرونده ده سال فعالیت سیاسی و اجتماعی جمعیت فداییان اسلام بسته شد...

ایمیل اشتباهی

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر و بالاخره به اینترنت مجهز است.

تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند.

نامه را مینویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد.

در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند.

اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد.پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را نقش بر زمین می بیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد که در ایمیل نوشته بود :

گیرنده : همسر عزیزم

موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی.

راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا میاد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته. من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم.

همه چیز برای ورود تو رو به راهه. فردا می بینمت.

امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه ...وای چه قدر اینجا گرمه

 

ﻣﻨﺘـــــــﻈَﺮ ﻛﻴﺴﺖ؟

 

ﻛﻠﻤﻪ ﻣﻨﺘﻈَﺮ ﺑﻪ ﻓﺘﺢ ﻇﺎﺀ، ﺍﺳﻢ ﻣﻔﻌﻮﻝ ﺍﺯ ﺑﺎﺏ «ﺍﻓﺘﻌﺎﻝ» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ.

ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ، ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺷﺨﺺ ﻣﻨﺘﻈِﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻭﺭﻭﺩﺵ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﻣﻨﺘﻈَﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.

ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺁﻥ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺁﻣﺪﻧﺶ ﺑﻮﺩ، ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻌﺮّﻓﻰ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ:

ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﻈﻴﻢ ﺣﺴﻨﻰ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﻮﻟﺎﻯ ﺧﻮﺩ، ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺤﻤّﺪ ﺗﻘﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﺯ ﻗﺎﺋﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺳﺆﺍﻝ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﺍﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻛﺴﻰ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﺳﺖ؟

 

ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:

ﻗﺎﺋﻢ ﻣﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺳﺖ، ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻏﻴﺒﺘﺶ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻜﺸﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺳﻮّﻣﻴﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻣﺤﻤّﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺒﻮّﺕ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪ، ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺟﺰ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻯ ﻃﻮﻟﺎﻧﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺁﻛﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻧﻤﺎﻳﺪ. » (1)

ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺣﺪﻳﺚ ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﻛﻨﻮﻧﻰ ﻭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﭘﺮ ﺗﻜﻠﻴﻒ ﻏﻴﺒﺖ، ﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻭ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺷﻮﺩ، ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻯ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ.

ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﺳﺆﺍﻝ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻯ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ «ﻣﻨﺘﻈَﺮ» ﮔﻮﻳﻨﺪ؟! ﺻﻘﺮﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﺩﻟﻒ ﮔﻮﻳﺪ:

ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﺴﻦ [ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﻜﺮﻯ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ]ﭼﻪ ﻛﺴﻰ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:

«ﻫﻤﺎﻧﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﺴﻦ، ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻗﺎﺋﻢ، ﺑﻪ ﺣﻖّ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ. »

ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪ! ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:

«ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻳﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺍﻛﺜﺮ ﻣﻌﺘﻘﺪﻳﻦ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺘﺶ ﻣﺮﺗﺪ ﺷﻮﻧﺪ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﺪ».

ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻨﺘﻈَﺮ ﮔﻮﻳﻨﺪ؟

ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: «ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳّﺎﻡ ﻏﻴﺒﺘﺶ ﺯﻳﺎﺩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﺪّﺗﺶ ﻃﻮﻟﺎﻧﻰ ﮔﺮﺩﺩ، ﻣﺨﻠﺼﺎﻥ، ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻗﻴﺎﻣﺶ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺷﻜّﺎﻛﺎﻥ، ﺍﻧﻜﺎﺭﺵ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻨﻜﺮﺍﻥ، ﻳﺎﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺷﻮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ، ﻧﺠﺎﺕ ﻳﺎﺑﻨﺪ. » (2)

ﺁﺭﻯ، ﺭﻣﺰ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﻯ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﻛﻠﺎﻡ ﭘﺎﻙ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻰ ﺑﻴﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺁﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﻯ ﻣﺨﻠﺼﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻗﻴﺎﻡ ﺍﻭ ﻭ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﻴﺒﺖ ﻃﻮﻟﺎﻧﻰ ﺍﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﭘﺎﻙ ﺧﻮﺩ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺮﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻇﻬﻮﺭﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺷﺪﮔﺎﻥ ﺍﻣﺮ ﺍﻭﻳﻨﺪ.

 

--------------------------------

-انتظار از دیدگاه روایات اهل بیت علیهم السلام

1) ﻛﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻟﻨﻌﻤﻪ، ﺝ 2، ﺏ 36، ﺹ 7، ﺡ 1.

2) ﻫﻤﺎﻥ، ﺑﺎﺏ 38، ﺹ 72، ﺡ 3.

-انتظار از دیدگاه روایات اهل بیت علیهم السلام

قرآن و ظهور موعود جهانی:

 

❓آیه «وراثت» چگونه بر ظهور امام زمان‏ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارد؟

خداوند متعال می‌‏فرماید: «وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثها عِبادِی الصّالِحُونَ» (سوره انبیاء، آیه ۱۰۵)

«ما در زبور بعد از ذکر نوشتیم که بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.»

مقصود از «زبور» در آیه، زبور داوود و مراد از «ذکر» تورات است. در زبور می‌‏خوانیم: «زیرا که شریران منقطع می‌‏شوند ولی متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد، و حال اندک است که شریر نیست می‌‏شود، هر چند مکانش را استفسار نمایی ناپدید خواهد شد، امّا متواضعان وارث زمین شده و از کثرت سلامتی متلذّذ خواهند شد.»

و در آیه ۲۹ از مزمور داوود آمده است: «صالحان، وارث زمین خواهند شد و در آن تا ابد سکونت خواهند داشت.»

مقصود از کلمه «الارض» در آیه فوق، مطلق زمین دنیا و آخرت «بهشت» است؛ زیرا تخصیص آن به زمین دنیا بدون وجه است.

و مقصود از «عبادی الصالحون» معنای عامی است که شامل هر زمان و مکان و هر قومی خواهد شد، و مصداق اکمل واتم آن -مطابق روایات- زمانی است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرده و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. در آن زمان است که تمام کره زمین در اختیار بندگان صالح خداوند قرار خواهد گرفت.

 

ابن کثیر می‌‏گوید: «خداوند در آیه شریفه بشارت می‌‏دهد بر بندگان صالح خود که در دنیا و آخرت آنان را سعادتمند کرده و آنان را وارث زمین و بهشت گرداند.»

آلوسی می‌‏گوید: «اگر بگوییم که این آیه مربوط به عصر مهدی و نزول عیسی است، به اقوال دیگر احتیاجی نیست.»

ولذا در ذیل آیه روایاتی نقل شده که دلالت بر انطباق آیه بر عصر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد.

ثوبان از رسول خدا (صل الله علیه و آله) نقل کرده که فرمود: «خداوند برای من زمین را جمع نمود. پس من مشرق‏‌ها و مغرب‏‌های آن را مشاهده کردم و امت من زود است که به آن خواهند رسید.»

امام باقر (علیه السلام) فرمود: مقصود از «عبادی الصالحون» اصحاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان است.

- مزمور، ۱۱-۹/۳۷

- المیزان، ج ۱۴، ص ۴۹۳

- تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۵۲۴

- روح المعانی، ج ۱۷، ص ۹۵

- مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۶

- کتاب موعودشناسی و پاسخ به شبهات؛ علی اصغر رضوانی

#مبلغ_مهدوی_باشیم

 

 

 

قرآن و ظهور موعود جهانی:

 

آیه «استضعاف» چگونه بر ظهور حضرت مهدی‏ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارد؟

خداوند متعال می‌‌‏فرماید: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِینَ» (سوره قصص، آیه ۵)

«اراده ما بر این قرار گرفته که بر مستضعفین زمین منّت بگذاریم و آن‌ها را پیشوایان و وارثین [روی زمین قرار] دهیم.»

مطابق سیاق آیه فوق، مفسران اهل سنّت و شیعه، شأن نزول آیه را مربوط به قوم بنی‏اسرائیل می‌‌‏دانند، آنان بودند که روی زمین به استضعاف کشیده شده و خداوند آن‌ها را بر فرعونیان پیروز گرداند، ولی ظاهر آیه دلالت بر قانون کلّی و اراده و مشیّت همیشگی خداوند نسبت به مستضعفین تا روز قیامت دارد. خداوند اراده کرده که به حسب شرایط خاص، مستضعفین را بر مستکبرین عالم پیروز گرداند، که نمونه‌‏ای از آن، تحقق مشیت الهی نسبت به پیروزی بنی‏اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود. نمونه کامل‌‏‌تر آن حکومت پیامبر اسلام بعد از ظهور اسلام است. و مطابق روایات اسلامی مصداق کامل‌‏‌تر از همه حکومت‏‌ها، حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر ظهور است، که خداوند حکومت او را که‌‌ همان حکومت مستضعفین است در سرتاسر گیتی گسترش خواهد داد و کره زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. این معنا را می‌‏توان از قرائنی به دست آورد:

۱ - اراده خداوند در آیه به صیغه مضارع «نرید» آمده که دلالت بر استمرار دارد.

۲ - اراده حتمی الهی بر عنوان «مستضعفین» وارد شده، و مستضعفین بنی‌ ‏اسرائیل خصوصیت ندارند.

۳ - روایاتی که از طرق شیعه و سنی در ذیل آیه وارد شده دلالت بر عمومیّت این سنت الهی دارد:

 

امام صادق (ع) فرمود: «همانا آیه مخصوص به صاحب امری است که در آخرالزمان ظهور کرده و جبّاران و فرعونیان را نابود خواهد کرد، او شرق و غرب زمین را مالک می‌‏شود پس زمین را پر از عدل می‌‏کند‌‌ همان‌گونه که پر از ظلم شده باشد.»

 

حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «دنیا بعد از آنکه در برابر ما همچون شتر بد خلق چموشی و سرکشی کرد به سوی ما روی می‌‏آورد و در برابر ما رام می‌‏شود. آن‌گاه این آیه را تلاوت نمود: وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ ...

- مجمع البیان، ج ۸-۷، ص ۳۷۵؛

- درّ المنثور، ج ۶، ص ۳۹۲

- تفسیر برهان، ج ۶، ص ۵۸

- شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۴۳۸، ح ۵۹

- ینابیع المودة، ص ۴۳۷

- کتاب موعودشناسی و پاسخ به شبهات؛ علی اصغر رضوانی

 

حکایت

آیت‌الله_بهجت :

 

ماجرای دعا نویسی علامه امینی

 

مرحوم علامه امینى مى‏‌گوید: وارد جلسه‌‏اى در شهر بغداد شدم که دانشمندان بزرگ اهل سنت‏ شرکت داشتند. وقتى وارد شدم هیچ کس به من اعتنا نکرد و من نزدیک در و کنار کفش‌کن نشستم. پسرى وارد شد تا به من رسید گفت: «هذا هو» این همان است. نگران شدم نکند توطئه‌‏اى باشد. پرسیدم قصه چیست؟

گفتند: نگران نباشید!. مادر این بچه مبتلا به بیمارى حمله و غش بوده، عالمى برایش دعا نوشته و خوب شده است؛ حالا دعا گم شده و مادر دوباره به حال بیمارى برگشته است، پسربچه تا شما را دید فکر کرد شما همان عالم دعانویس هستید؛ چون عمّامه شما شکل عمّامه اوست.

حالا ممکن است شما دعایى بنویسید. علامه مى‌فرماید: من در تفسیر و تاریخ و ... وارد بودم، امّا در عمرم دعا ننوشته بودم. کاغذ خواستم و آیه‌اى از قرآن را در آن نوشتم، همین که دعا را بردند، عبایم را جلوى چشمانم انداختم و از همان مجلس بغداد، به نجف سلامى دادم: «السلام علیک یا اباالحسن یا امیرالمؤمنین» و بعد گفتم: آقا! یک حواله دادم آبروى ما را حفظ کن. لحظاتى بعد پسربچه به وسط سالن پرید و گفت: مادرم خوب شد! مادرم خوب شد! قصه که به اینجا رسید مرا با سلام و احترام در بالاى مجلس نشاندند.

حضرت امیرالمومنین على علیه السلام  :

 

شالوده هاى اسلام هفت تاست:🔸

اولین آنها خِرد است و صبر بر آن بنا شده است ؛

دوم : آبرودارى و راستگویى ؛

سوم : تلاوت قرآن ، به گونه صحیح ؛

چهارم : دوستى و دشمنى براى خدا ؛

پنجم : حق آل محمّد صلى الله علیه و آله ، و شناخت ولایت آنها ؛

ششم : حق برادران و حمایت از آنها ؛

هفتم : حُسن همسایگى با مردم .

 

تحف العقول : 196