چهارده معصوم

چراغ راه

چراغ راه

۱۲ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

بشارتهای انبیای الهی درباره آمدن رسول خدا

از جمله این بشارتها آیه 14 و 15 از کتاب یهودا است که می‏گوید:

«لکن خنوخ«ادریس»که هفتم از آدم بود درباره همین اشخاص خبر داده گفت اینک خداوند با ده هزار از مقدسین خود آمد تا بر همه داوری نماید و جمیع بی دینان را ملزم سازد و بر همه کارهای بی دینی که ایشان کردند و بر تمامی سخنان زشت که گناهکاران بی دین به خلاف او گفتند...»

که ده هزار مقدس فقط با رسول خدا(ص)تطبیق می‏کند که در داستان فتح مکه با او بودند.بخصوص با توجه به این مطلب که این آیه از کتاب یهودا مدتها پس از حضرت عیسی(ع)نوشته شده. [2] .

و از آن جمله در سفر تثنیه،باب 33،آیه 2 چنین آمده:

«و گفت خدا از کوه سینا آمد و برخاست از سعیر به سوی آنها و درخشید از کوه پاران و آمد با ده هزار مقدس از راستش با یک قانون آتشین...»

که طبق تحقیق جغرافی دانان منظور از«پاران» یا فاران مکه است،و ده هزار مقدس نیز چنانکه قبلا گفته شد فقط قابل تطبیق با همراهان و یاران رسول خدا(ص)است.

و در فصل چهاردهم انجیل یوحنا:16،17،25،26 چنین است:

«اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید،و من از پدر خواهم خواست و او دیگری را که فارقلیط است به شما خواهد داد که همیشه با شما خواهد بود،خلاصه حقیقتی که جهان آن را نتواند پذیرفت زیرا که آن را نمی‏بیند و نمی‏شناسد،اما شماآن را می‏شناسید زیرا که با شما می‏ماند و در شما خواهد بود اینها را به شما گفتم مادام که با شما بودم اما فارقلیط روح مقدس که او را پدر به اسم من می‏فرستد او همه چیز را به شما تعلیم دهد و هر آنچه گفتم به یاد آورد».

که بر طبق تحقیق کلمه«فارقلیط»که ترجمه عربی«پریکلیتوس»است به معنای«احمد»است و مترجمین اناجیل از روی عمد یا اشتباه آن را به«تسلی دهنده»ترجمه کرده‏اند.

و در فصل پانزدهم:26 چنین است:

«لیکن وقتی فارقلیط که من او را از جانب پدر می‏فرستم و او روح راستی است که از جانب پدر عمل می‏کند و نسبت به من گواهی خواهد داد».

و در فصل شانزدهم:7،12،13،14 چنین است:

«و من به شما راست می‏گویم که رفتن من برای شما مفید است،زیرا اگر نروم فارقلیط نزد شما نخواهد آمد،اما اگر بروم او را نزد شما می‏فرستم اکنون بسی چیزها دارم که به شما بگویم لیکن طاقت تحمل ندارید،اما چون آن خلاصه حقیقت بیاید او شما را به هر حقیقتی هدایت خواهد کرد،زیرا او از پیش خود تکلم نمی‏کند بلکه آنچه می‏شنود خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد...»




هفدهم ربیع الاول
سالروز ولادت نبی مکرم محمد بن مصطفی (ص) و فرزند برومندش امام جعفر صادق (ع) بر تمامی مسلمانان جهان مبارک باد 

ولادت حضرت محمد(ص) 

به اتّفاق نظر شیعیان در ۱۷ ربیع الاول در سال عام الفیل می‏باشد، ولی برخی از مسلمانان، این واقعه را در روز دوازدهم این ماه دانسته‏اند. کنیه‏ی آن حضرت، ابوالقاسم و القاب ایشان، رسول اللَّه، نبی اللَّه، خاتم الانبیا، سَیِّدُالبَشَر و... می‏باشد. پدر ایشان عبداللَّه بن عبدالمطلب و نیز مادر آن حضرت آمنه بنت وَهَب است. رقیه، ام کلثوم، زینب، قاسم، عبداللَّه، ابراهیم و حضرت فاطمه‏ی زهرا(س) فرزندان پیامبر اسلام می‏باشند که به جز فاطمه(س) همگی در دوران حیات پیامبر، از دنیا رفتند. دوران زندگی پیامبر اکرم(ص) در دو شهر مکه و مدینه سپری شد. 

نور محمدی (ص) ...



هفته وحدت بر تمامی مسلمانان جهان مبارک باد


روزهای دوازدهم تا هفدهم ربیع الاول را به عنوان ((هفته وحدت)) نامگذاری کرده اند منشا این اقدام بر اساس روایاتی است که در خصوص زاد روز نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و اله مطرح بوده و به سبب آن ، پیروان مذاهب اسلامی ، با اعتقاد به یکی از این دو روز (دوازدهم و هفدهم) با برپایی جشن و سرور و شادمانی ، ارادت خود را به ساحت مقدس و متعالی پیامبر عظیم الشان اسلام ابراز میدارند .

نامگذاری این ایام بعنوان هفته وحدت ، متضمن حکمتها و نکاتی ظریف است که توجه والتاف به آنها ، برکات مضاعفی را در بهره مندی از میلاد دردانه هستی ، نبی الرحمه ، رحمه للعالمین ، نصیب مسلمانان و جهان اسلام خواهد کرد .


محمد پاک و شفاف و زلال است

که مرات جمال ذوالفقار است
محمد تا نبوت را برانگیخت
ولایت را به کام شیعیان ریخت
ولایت باده ی غیب و شهود است
کلید مخزن سر وجود است



عکس العمل شیطان هنگام نزول آیه الکرسی

امام محمد باقر از امیر المومنین (ع) روایت فرموده: هنگامی که آیت الکرسی نازل شد رسول خدا (ص) فرمود آیه الکرسی آیه ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت هر بتی که در جهان بود با صورت به زمین خورد.

در این زمان ابلیس ترسید و به قومش گفت :"امشب حادثه ای بزرگ اتفاق افتاده است باشید تا من عالم را بگردم و خبر بیاورم.

ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید مردی را دید و از او سوال کرد: " دیشب چه حادثه ای اتفاق افتاد"

مرد گفت "رسول خدا فرمود:" آیه ای از گنج های عرش نازل شد که بت های جهان به خاطر آن   آیه همگی با صورت به زمین خوردند. ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن ها خبر داد.


شب لیلة المبیت

شب اوّل سال سیزدهم بعثت مبداء هجرت حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله بود از مکّه معظّمه به مدینه منوّره و در آن شب در غار ثور مختفى شد و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام جان خود را فداى جان شریف او نمود و در جاى آن حضرت خوابیده از شمشیرهاى قبایل مشرکین پروا نکرد و فضل خود و مُواساة و برادرى خود را با حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله بر جمیع عالم ظاهر گردانید و آیه کریمه وَمِنَ النّاسِ مِنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ در شاءنش نازل شد روز اوّل علماء گفته اند مستحبّ است که براى تشکّر نعمت سلامتى رسول خدا و امیرالمؤ منین صلوات الله علیهما روزه بدارند .

مفاتیح الجنان

ومن کتاب له علیه السلام

إلى الاَشعث بن قیس عامل أذربیجان وَإِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَلکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانةٌ، وَأَنْتَ مُسْتَرْعىً لِمَنْ فَوْقَکَ، لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفتَاتَفِی رَعِیَّةٍ، وَلاَ تُخَاطِرَ إِلاَّ بِوَثِیقَةٍ، وَفی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ، وَأَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِحَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ، وَلَعَلِّی أَلاَّ أَکُونَ شَرَّ وُلاَتِکَلَکَ، وَالسَّلاَمُ

نامه‏ امام علیه السلام‏به‏«اشعث‏بن قیس‏»فرماندار آذربایجان [1]

فرماندارى براى تو وسیله آب و نان نیست،بلکه امانتى است که در گردنت تونیز باید مطیع ما فوق باشى.

درباره رعیت‏حق ندارى استبداد بخرج دهى!در مورد بیت المال بهیچ‏کارى جز با احتیاط و اطمینان اقدام مکن!اموال خدا در اختیار تو است،و تویکى از خزانه‏داران او هستى که باید آنرا بدست من بسپارى،و امید است من‏رئیس بدى براى تو نباشم(و السلام)

توضیحها

[1]این نامه را امام(ع)پس از پایان جنگ‏«جمل‏»و ورود بکوفه به‏«اشعث‏بن قیس‏»نوشته،و طبق آنچه در کتاب‏«صفین‏»نوشته‏«نصر ابن مزاحم‏»آمده‏قسمتى از آغاز نامه را«شریف رضى‏»حذف نموده است.در پایان این نامه آمده‏است کاتب نامه‏«عبید الله بن ابى رافع‏»است که در ماه شعبان سال‏36 آن رانگاشته.و این نامه را وسیله‏«زیاد بن مرحب همدانى‏»فرستاده است.

«ابن عبد ربه‏»در کتاب‏«عقد الفرید»جلد3 صفحه 104 و«ابن قتیبه‏»در کتاب‏«الامامة و السیاسة‏»جلد 2 صفحه 91 مختصر تر از آنچه‏«نصر بن مزاحم‏»آورده‏آنرا نقل کرده است.(مصادر نهج البلاغه جلد3 صفحه 202 و شرح ابن میثم‏جلد 4 صفحه 350) .

 

نعمت میلاد پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم  (در ماه ربیع الاول
این ماه همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماه ها مى باشد؛ بجهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست . در این ماه ذخایر برکات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است . زیرا میلاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در این ماه است و مى توان ادعا کرد از اول آفرینش ‍ زمین رحمتى مانند آن بر زمین فرود نیامده است زیرا برترى این رحمت بر سایر رحمتهاى الهى مانند برترى رسول خدا بر سایر مخلوقات است . و همانطور که او داناترین مخلوقات خداوند و برترین آنها و سرورشان و نزدیکترین آنها به خداوند و فرمانبردارترین آنها از او و محبوبترینشان نزد او مى باشد، این روز نیز برتر از سایر روزهاست . و گویا روزى است که کاملترین هدیه ها، بزرگترین بخششها، شاملترین رحمتها، برترین برکتها، زیباترین نورها و مخفى ترین اسرار در آن پى ریزى شده است .
پس بر انسان مسلمان که برترى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) را قبول داشته و مراقب رفتار با مولایش مى باشد واجب است این روز را بگونه اى وصف ناپذیر برتر از هر وقت و روز دیگرى بداند. چون در مثل چنین روزى سرچشمه فضایل و برتریها بر این امت فرود آمد؛ تمام برکتهاى نبوت و امامت و کتاب و شریعت فقط با وجود رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) آشکار شد که ابتداى آن در این روز مبارک بود. و زمانى که با عقل و شرع برترى این روز ثابت شد، بر مسلمان مراقب واجب است با تمام تلاش خود در شکرگزارى این نعمت بزرگ کوشش و سعى کند که این رحمت وسیع را توسعه داده و این روز را بزرگترین عید خود بداند؛ با طاعات تام و تمام به خداوند نزدیک شده و با توسلات کامل به رسول خدا توسل پیدا کند.
از مراقبات این روز، این است که تمام ماه را در این روز با تلاشهاى نیکو و اطاعتهاى گرانقدر و بزرگ ، بزرگ داشته و با پروردگار خود در مورد این نعمت بزرگ مناجات نماید.
و بدان اگر تو عبادت انس و جن را انجام داده و اخلاص پیامبران را داشته باشى باز هم نمى توانى واقعا شکر این نعمت را بجا آورى . البته نه باین جهت که این اعمال نیز از نعمتهاى اوست و شکر دیگرى را واجب مى کند. بلکه بخاطر بزرگى نعمت ، کسى توان شکر آن را ندارد.
پس بحکم عقل واجب است بعد از درک ناتوانى ، باندازه توان شکر آن را بجا آورى و خداوند نیز شکر خالصانه تو را با فضل خود مى پذیرد که خداوند با تشکر زیاد عمل کم را قبول مى کند.
ولى مهم ، داشتن حالت قلبى مناسب در این عید بزرگ و شرمسار بودن از عجز و کوتاهى است ؛ و نیز انجام اعمالى که انسان را از غفلت و تلف کردن وقت خارج نماید؛ نیز تلاش زیاد براى بدست آوردن صدق اخلاص همراه با شرمسارى ؛ و مهم دانستن این روز بمقدار اهمیت واقعى آن ؛ گرچه در بجا آوردن حق شکر آن ناتوان بوده یا کوتاهى کرده باشى .
خلاصه ، بنده باید تمام توان خود را در انجام عبادات قلبى از قبیل شناخت ، یادآورى ، شکر و... بکار گیرد. زیرا شرع گرچه در عبادات بدنى خواهان میانه روى بوده نه زحمت زیاد، ولى در عبادتهاى قلبى مثل شناخت ، ذکر و شکر و لطیف نمودن قلب با شناخت و صفات پسندیده اى که در پى آن مى آید، بکار بردن تمام توان را مى طلبد. تا به جایى برسد که امام صادق درباره عارف مى فرمایند: ((اگر دل او بمقدار یک چشم بهم زدن خدا را فراموش نماید از شوق او مى میرد و هنگامى که پرده هاى اوهام و حجابهاى تاریکى از جلو او برداشته شده و نورهاى زیبایى صفات و نشانه هاى عظمت و بزرگى خداوند در قلب او جلوه گر شود و نور بسیار درخشانى را ببیند، ممکن نیست اشتباه یا غفلت نماید؛ و حالات قلب او با جلوه گریهاى مخصوص صفات جمال و جلال خداوند دگرگون مى شود. و خداوند بزرگ عهده دار ریاضت دل او با ترس ‍ و امیدوارى از این راه مى شود تا زمانى که او را در جایگاه راستى و در پناه خود وارد کند و او را در بهشت بهتر، بهشت نور همراه با پیامبران و شهدا و نیکوکاران سکونت دهد.))

منبع : المراقبات میرزاجواد آقا تبریزی

بررسی علل صلح (آتش بس) امام حسن علیه السلام

 

مهمترین و حساسترین بخش زندگانی امام مجتبی علیه السلام، که مورد بحث و گفتگوی فراوان واقع شده و موجب خرده گیری دوستان کوته بین و دشمنان مغرض یا بی اطلاع گردیده است، ماجرای صلح آن حضرت با معاویه و کناره گیری اجباری ایشان از صحنه خلافت و حکومت اسلامی است.

گروهی، با مطالعه زندگانی حضرت مجتبی علیه السلام وحوادث آن روز ، این سؤالها را مطرح می سازند که چراامام حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد؟ مگر پس از شهادت امیر مؤمنان علیه السلام شیعیان و پیروان علی علیه السلام با فرزندش حسن مجتبی علیه السلام بیعت نکرده بودند؟

آیا بهتر نبود که آنچه را بعدا امام حسین علیه السلام انجام داد، امام حسن علیه السلام پیشتر انجام می داد و در برابر معاویه قیام می کرد، و آنگاه یا پیروز می شد و یا با شهادت خودحکومت معاویه را متزلزل می ساخت؟

پیش از آنکه به پاسخ این سؤالها بپردازیم، لازم است مقدمتا سه نکته را یادآوری کنیم


شهادت حضرت مجتبى علیه السّلام


شیخ مفید رضى اللّه عنه نقل کرده که چون مابین امام حسن علیه السّلام و معاویه مصالحه شد، آن حضرت به مدینه رفت و پیوسته کظم غیظ فرموده و ملازمت منزل خویش داشت و منتظر امر پروردگار خود بود تا آنکه ده سال از مدّت امارت معاویه بگذشت و معاویه عازم شد که بیعت بگیرد از براى فرزند خود یزید و چون این خلاف شرایط معاهده و مصالحه بود که با امام حسن علیه السّلام کرده بود، لاجرم بدین سبب و هم به ملاحظه حشمت و جلال امام حسن علیه السّلام و اقبال مردم به آن جناب از آن حضرت بیم داشت پس یک دل و یک جهت تصمیم عزم قتل آن حضرت نمود و زهرى از پادشاه روم طلبید با صد هزار درهم براى جعده دختر اشعث بن قیس فرستاد و ضامن شد اگر جعده آن حضرت را مسموم نموده و به زهر شهید کند او را در حباله یزید درآورد، لاجرم جعده به طمع مال و آن وعده کاذبه ، امام حسن علیه السّلام را به شربتى مسموم ساخت و آن حضرت چهل روز به حالت مرض ‍ مى زیست و پیوسته زهر در وجود مبارکش اثر مى کرد تا در ماه صفر سال پنجاهم هجرى از دنیا رحلت فرمود و سنّ شریفش به چهل و هشت سال رسیده بود و مدّت خلافتش ده سال طول کشید و برادرش امام حسین علیه السّلام متولّى تجهیز و تغسیل و تکفین او گشت و در نزد جدّه اش فاطمه بنت اسد علیهاالسّلام در بقیع مدفون شد.

آجرک الله یا صاحب الزمان

رحلت جانگداز پیامبر اکرم و شهادت امام حسن مجتبی و امام رضا بر شیعیان جهان تسلیت باد






ارتحال رسول خدا

شیخ مفید رحمه الله در ارشاد چنین می نویسد: راویان بالاتفاق نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه وآله پیش از رحلت خویش، به مردم چنین فرمود: ایهاالناس من پیش از شما از دنیا خواهم رفت و شما بر من وارد خواهید شد و من از ثقلین (کتب و عترت) از شما خواهم پرسید ببینید چطور به جای من آن دو را حفظ خواهیدکرد خدای لطیف و خیبر به من اطلاع داده که آن دو را از هم جدا نخواهند شد تا پیش من آیند از خدا این را خواسته ام و او به من عطا فرموده است. بدانید که من کتاب خدا و عترت و اهل بیت خویش را میان شما می گذارم بر آنها پیشی نگیرید وگرنه اتفاق از دستتان می رود، از آنها دور نمانید وگرنه هلاک می شوید. به آنها چیز نیاموزید که آن ها از شما داناترند. ایهاالناس نبینم که بعد از من از دین خود برگشته و گردن یکدیگر را می زنید. آنگاه روز قیامت مرا در کتبیه ای مانند دریای سیل جرار ملاقات می کنید. بدانید علی بن ابیطالب برادر من و وصی من است. بعد از من تأویل قرآن جهاد خواهد کرد، چنان که من بر تنزیل آن جهاد کردم.آن حضرت در هر مجلس این کلمات را تکرار می کرد، آنگاه اسامة بن زید را فرماندهی داد و فرمود:و با جمهوریت امت از بلاد روم بجایی رود که پدرش در آن جا کشته شده است... و بعد به زیارت قبور بقیع رفت و بر آنها استغفار فرمود...بعد به منزلش برگشت و سه روز در حال تب شدید بود، پس از سه روز به مسجد آمد، سرش را بسته بود، بعد بالای منبر رفت و بر آن نشست و به حاضران چنین فرمود: معاشرالناس! رفتن من از میان شما نزدیک شده. به هر کس که وعده ای کرده ام بیاید و به وعده ام وفا کنم و به هر کس که مقروض ‍ هستم به من اطلاع بدهد. مردم میان خدا و انسان ها جز عمل صالح چیزی نیست که با آن خیری بدهد یا شری را دفع کند؛اگر من هم گناه می کردم هلاک شده بودم؛خدایا شاهد باش که مطلب را رساندم.بعد از منبر پایین آمد و با مردم نماز خواند، ولی سبک و کوتاه. آنگاه داخل منزلش شد.

وصیت پیامبر(ص) در لحظات پایانی

بخاری در صحیح خود ج 7، ص 156 کتاب الطب باب قول المریض ‍ قواموا عنی از ابن عباس نقل کرده: چون رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله رسید عده ای از مردان از جمله عمربن الخطاب در خانه حضرت بودند. حضرت فرمود: بیایید برای شما نامه ای بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمربن الخطاب گفت: مرض پیغمبر غالب شده (هذیان می گوید) قرآن نزد شماست، کتاب خدا ما را کافی است. حاضران با هم به مخاصمه برخاستند.یکی می گفت: نزدیک بروید، پیامبرتان نامه ای بنویسد که بعد از وی گمراه نشوید. بعضی دیگر سخنی مانند عمربن الخطاب می گفتند و چون زیاد قیل وقال کردند، حضرت فرمود: برخیزید و بروید. عبیدالله گوید: عبدالله بن عباس می گفت: بلا و تمام بلا آن است که نگذاشتند رسول خدا صلی الله علیه وآله آن نامه را بنویسد.

مسلم در صحیخ خود ج 2، ص 15 باب ترک الوصیة با سه طریق آن را نقل کرده که عبدالله بن عباس اشک ریزان می گفت: یوم الخمیس و ما یوم الخمیس... احمدبن حنبل نیز آن در مسند خود ج 1، 325 نقل می کند، مرحوم شرف الدین در الراجعات، ص ‍ 238، مراجعه 86 فرماید: کلمه ای که عمر به کار برد این بود که: ان النبی یهجر پیامبر هذیان می گوید چنان که عبدالعزیز جوهری در کتاب سقیفه آورده است؛ولی محدثان نقل به معنی کرده و گفته اند که عمر گفت: ان النبی غلبه الوجع مرض بر پیامبر غالب آمده است.

رسول خدا صلی الله علیه وآله بار سوم: ادعوا الی اخی و صاحبی ام سلمه گفت: علی را بخوانید؛او فقط علی را می خواهد. چون علی علیه السلام را خواندند حضرت به او اشاره کرد، علی علیه السلام سر خویش را کنار دهان حضرت آورد، رسول خدا صلی الله علیه وآله باوی مناجات مفصلی کرد، علی علیه السلام برخاست و در گوشه حجره نشست و رسول خدا صلی الله علیه وآله را خواب برد. آن حضرت از حجره بیرون آمد. مردم گفتند: یا اباالحسن پیامبر چه چیز به شما گفت؟ فرمود:

علمنی الف باب من العلم فتح لی باب الف باب و اوصانی بماانا قائم به ان شاءالله؛ هزار باب از علم به من تعلیم کرد و هر باب هزار باب دیگر بر من گشود و بر من چیزی وصیت کرد که ان شاء الله به عمل خواهم آورد بعد مرضش باز شدت یافت و علائم مرگ نمایان گردید و علی علیه السلام در محضرش حاضر بود. فرمود: یا علی! سر مرا در آغوش خود بگیر که امر خدا آمده وچون روح من خارج شد آن را با دستت بگیر و به صورت خویش مسح کن. سپس مرا روبه قبله نماز و به تجهیز من مباشرت کن و اول تو بر من نماز بخوان و از من جدا مباش تامرا در قبرم دفن کنی و از خدای تعالی مدد بخواه.

علی علیه السلام سر آن حضرت را در آغوش گرفت و فاطمه علیهاالسلام سر پایین آورد، به چهره پدرش نگاه کرده و ناله و گریه می نمود .