خودخواهی عامل دشمنی
امام هادی(ع):
مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَیْهِ.
هرکس ازخود راضی باشد خشم دیگران براو بسیار گردد.
بحارالانوار ،ج69،ص316
خودخواهی عامل دشمنی
امام هادی(ع):
مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَیْهِ.
هرکس ازخود راضی باشد خشم دیگران براو بسیار گردد.
بحارالانوار ،ج69،ص316
ویژگیهای اخلاقی امام هادی (ع)
امام
هادی نمونهای از انسان
کامل و مجموعه سترگی از اخلاق اسلامی بود. «ابن شهر آشوب» در این باره
مینویسد:
« امام هادی خوشخوترین و راستگوترین مردم بود. کسی که او را از نزدیک میدید، خوش
برخوردترین انسانها را دیده بود و اگر آوازهاش را از دور میشنید ، وصف کاملترین
فرد را شنیده بود. هرگاه در حضور او خاموش بودی، هیبت و شکوه وی تو را فرا میگرفت
و هرگاه اراده گفتار میکردی، بزرگی و بزرگواریاش بر تو پرده در میانداخت. او از
دودمان رسالت و امامت و میراثدار جانشینی و خلافت بود و شاخساری دل نواز از درخت
پربرگ و بار نبوت و میوه سرسبد درخت رسالت ...» شبانگاه به سجده و رکوع میافتاد و
با صدایی محزون و غمگین میگفت: خداوندا، این گناهکار پیش تو آمده و این نیازمند به
تو روی آورده، خدایا، رنج او را در این راه بیپاداش مگذار! بر او رحمت آور و او را
ببخش و از لغزشهایش درگذر» در ساده زیستی الگو بود «از دنیا چیزی در بساط زندگی
نداشت. بندهای وارسته از دنیا بود. در آن شبی که به خانهاش هجوم آوردند، او را
تنها یافتند با پشمینهای که همیشه بر تن داشت و خانهای که در آن هیچ اسباب و
اثاثیه چشمگیری دیده نمیشد. کف خانهاش خاکپوش بود و بر سجاده حصیری خود نشسته،
کلاهی پشمین بر سر گذاشته و با پروردگارش مشغول نیایش بود».
سبط بن جوزى درباره
زهد امام مى گوید: امام على هادى کمترین میل و گرایشى به دنیا نداشت و همیشه ملازم
مسجد بود، هنگامى که خانه اش را بازرسى کردند، جز قرآن ، کتب دعا و چند کتاب علمى
در آن چیزى نیافتند.
آیه شماره 46 از سوره مبارکه انفال
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ
تسبیحات حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله در روز عرفه
پس فرموده بخوان این تسبیحات را که مروى از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ
عَلِیهِ وَ اله
است و سیّد بن طاوُس در اقبال ذکر فرموده :
سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُکْمُهُ
منزه است خدایى که در آسمان است عرش او منزه است خدایى که در زمین است فرمان و حکمش
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ
منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد
سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ
منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ سُبْحانَ
منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد منزه است خدایى
الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ پس
که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش * *
بگو سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ صد مرتبه
* * منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است
روز عرفه، روز شناخت است، عرفه روزی است که خدای سبحان بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فرا میخواند و خوان کرم و احسان و لطف خود را برای آنان میگسترد و درهای مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روی بندگانش میگشاید.
امام سجاد(ع) در روز عرفه خطاب به سائلی که از مردم تقاضای کمک مىکرد، فرمود: واى بر تو! آیا در این روز از غیر خدا تقاضا مىکنى؟ حال آنکه در این روز امید مىرود که بچههاى در شکم هم از فضل خدا بینصیب نمانند و سعید شوند.
حاجیان جمعند دورهم همه
پس کجا رفته حسین فاطمه
حاجیان رفتند یکسر در منا
پس چرا اورفته سوی کربلا
او به جای مور سر سر می دهد
قاسم و عباس و اکبر می دهد
سعی حج او صفا با خنجر است
مروه اش قبر علی اصغر است
گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند
گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم
گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند
گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم
گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم
گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم
گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم
گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم
وَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولا وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا
منزّه است پروردگار ما که به یقین وعده پرورگارمان انجامشدنى است،و خدا هرگز از وعده خویش تخلّف نمىکند و او نیرومند حکیم است، پس بر پاکیزگان از اهل بیت محمّد و على)درود خدا بر ایشان و خاندانشان
أَیْنَ الْحَسَنُ أَیْنَ الْحُسَیْنُ أَیْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَیْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ ، أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَیْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَةُ أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ أَیْنَ أَعْلامُ الدِّینِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ أَیْنَ بَقِیَّةُ اللَّهِ الَّتِی لا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِیَةِ أَیْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَیْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ أَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ [الْمُتَّخَذُ] لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِیعَةِ أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْکِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ أَیْنَ قَاصِمُ شَوْکَةِ الْمُعْتَدِینَ أَیْنَ هَادِمُ أَبْنِیَةِ الشِّرْکِ وَ النِّفَاقِ أَیْنَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیَانِ وَ الطُّغْیَانِ أَیْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَیِّ وَ الشِّقَاقِ [النِّفَاقِ]،
عمری به انتظار نشستم، نیامدی
دل را به روی غیر تو بستم، نیامدی
ای خضر راه گم شدگان در مسیر عشق
چشم انتظار هر چه نشستم، نیامدی
گفتند سبز پوش تو از کعبه می رسد
هر جمعه رو به کعبه نشستم نیامدی
برای ما که خسته ایم ودل شکسته ایم، نه
ولی برای عده ای چه خوب شد، نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد، نیامدی
گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی
گفتا به چشم محرم همواره آشکارم
گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری
گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم
گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو
گفتا که من شب و روز در انتظار یارم
گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری
گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم
شرمسارى دشمن در کنار کعبه
در سالى که امام محمّد باقر جهت زیارت خانه خدا وارد مکّه معظّمه شده بود، پس از طواف ، در گوشه
اى از حرم نشست و مردم بسیارى جهت پرسش مسائل خود اطراف حضرت اجتماع کرده بودند.
در همان سال هشام بن عبدالملک نیز به همراه برخى از اطرافیان خود، که از آن جمله
نافع - غلام عمربن خطّاب - بود، وارد مسجدالحرام شدند.
نافع با دیدن امام ، از هشام بن عبدالملک پرسید: این شخص کیست که مردم این چنین اطراف
او گرد آمده اند؟
هشام گفت : او ابو جعفر، محمّد بن علىّ است .
نافع گفت : نزد او مى روم و سؤ الى از او مى نمایم ، که جواب آن را فقط پیامبر و
یا وصىّ او مى داند؛ و هشام موافقت کرد.
پس نافع نزدیک آمد و در جمع افراد نشست و سپس گفت : من تورات و انجیل و زبور و
فرقان را خوانده ام ؛ و تمام معارف و احکام حلال و حرام را مى شناسم .
ادامه دارد...
اکنون آمده ام تا مسائلى را سؤ ال کنم که جواب آن تنها نزد پیامبر، یا وصىّ او، یا
پسر پیامبر خواهد بود.
امام فرمود: آنچه مى خواهى سؤ ال کن .
نافع گفت : بین حضرت عیسى و حضرت محمّد چه مقدار زمان فاصله بوده است؟
حضرت فرمود: جواب آن را طبق عقیده شما پاسخ گویم ، یا طبق نظر خودم بیان کنم ؟
نافع گفت : هر دو جواب را بفرما.
امام فرمود: بنابر نظریّه ما اهل بیت ، فاصله آن به مقدار پانصد سال ؛ ولى
بنابر نظریّه شما ششصد سال فاصله بود.
نافع گفت : یابن رسول اللّه! سؤالى دیگر مطرح نمایم ؟
حضرت فرمود: آنچه مى خواهى مطرح کن .
گفت : خداوند متعال از چه وقت بوده است ؟
امام محمّد باقر فرمود: بگو چه وقت نبوده است، تا پاسخ تو را بیان کنم؛ و سپس افزود:
منزّه است خداوندى که قبل از هر چیزى بوده و بعد از هر چیزى خواهد بود، نه شریکى
دارد و نه فرزندى ، او تنها و بى مانند است .
سپس نافع نزد هشام آمد و گفت: به راستى او عالم ترین مردم و همانا او فرزند رسول
خدا است.
احتجاج طبرسى : ج 2، ص 178،
ش 205.
خصوصیت شیعیان علی
امام باقر:
شِیعَةُ
عَلیٍّ المُتَباذِلونَ فی وِلایَتِنا، المُتَحابَّونَ فی
مَوَدَّتِنا.
شیعیان على سلام الله علیه کسانى هستند که در راه دوستى ما مال خود را به یکدیگر مى بخشندودر پرتو محبّت ما یکدیگر را دوست مى دارند.
خصال،ج2،ص397