چهارده معصوم

چراغ راه

چراغ راه

۱۵ مطلب با موضوع «امام حسین» ثبت شده است




امام حسین به بازدید ملا عباس مازندرانی و زوار می آیند

واعظ شهیر، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ احمد کافی خراسانی رضوان الله تعالی علیه فرمود: مرحوم حاج شیخ مهدی مازندرانی رضوان الله تعالی علیه در کربلا بود، پنجاه سال صبحها در رواق حرم امام حسین علیه السلام منبر می رفت و آدم خوب و معروفی بود. چند جلد کتاب به نامهای کوکب دری، معالی السبطین، شجره ی طوبی و آثار الحسین علیه السلام نوشته است. وی در کتاب آثار الحسینش این قضیه را نقل کرده است:در مازندران، یک نفر به نام ملا عباس چاوش بود، او هر سال یک پرچم روی دوشش می گرفت و به طرف کربلا می رفت و یک عده از مردم نیز به دنبال این پرچم به کربلا می رفتند.مرحوم مازندرانی می گوید: یک سال ملا عباس تصمیم گرفت به کربلا نرود، چون یک گرفتاری برایش پیش آمده بود. در آن سال سی و دو نفر از جوانهای اطراف روستایش آمدند و گفتند: ملا عباس، بیا به کربلا برویم! ملا عباس گفت:



 من امسال یک گرفتاری دارم که نمی توانم به کربلا بیایم. جوانها گرفتاریش را برطرف کردند.ملا عباس چاوش، پرچم را برداشت و گفت: «هر که دارد هوس کربلا خودش باشد!» ملا عباس چاوش به راه افتاد و جمعیتی از مردم، از این ده و آن شهر نیز جمع شدند و شهر به شهر آمدند تا به نزدیکی های کربلا رسیدند و در منزلگاه منزل کردند. آنها در اول شب دور هم نشستند که ناگهان ملا عباس گفت: رفقا امشب چه شبی است؟!مردم گفتند: امشب شب جمعه است. ملا عباس گفت: رفقا آن چراغها را می بینید؟ گفتند: آری. گفت: آنها چراغهای گلدسته های حرم حضرت امام حسین علیه السلام است. یک منزل بیشتر نمانده است. می دانم که خسته و مانده و ناراحتید، اما چون شب جمعه است، بیایید این منزل دیگر را هم برویم، تا اینکه در شب جمعه یک زیارتی از امام حسین علیه السلام بکنیم.رفقا گفتند: باشد، می رویم! همه راه افتادند و آمدند. در آن زمان مسافرخانه و هتل نبود، بله سراهایی بود. اینها چون به کربلا رسیدند، با اسبها و الاغها توی سرای رفتند. اسبهایشان را در طبقه پایین بستند و خودشان هم در اطاقهای بالا منزل کردند و آنها را گذاشتند. ملا عباس گفت: رفقا اکنون اثاثها را رها کنید! باید تا صبح نشده است، به حرم آقا امام حسین علیه السلام برویم.وقتی همه ی آنها در صحن امام حسین علیه السلام رسیدند، یک عده از جوانها آمدند و دورش را گرفتند و گفتند: ملا عباس آن شبهای جمعه ای که ما در مازندران بودیم، توی روستایمان دورت جمع می شدیم و تو یک نوحه می خواندی و ما برای امام حسین علیه السلام سینه می زدیم، حالا هم شب جمعه است و می خواهیم در صحن و حرمش عزاداری کنیم.ملا عباس گفت: چشم. امشب هم برایتان نوحه می خوانم.ملا عباس می گوید: با خودم گفتم: در حرم آقا امام حسین علیه السلام برایشان زیارت
می خوانم و بعد می رویم بالای سر امام حسین علیه السلام و دفترچه ی نوحه ام را درمی آورم و آن را باز می کنم و هر نوحه ای آمد، همان نوحه را می خوانم.وقتی آمدم بالای سر امام حسین علیه السلام دفترچه را درآوردم و آن را باز کردم، دیدم سر صفحه نوحه ی حضرت علی اکبر علیه السلام آمد. فهمیدم که این اشاره ی خود ابی عبدالله علیه السلام است. نوحه ی حضرت علی اکبر علیه السلام را خواندم.حالا شما مناسبتها را ببینید. یک مشت جوان و سفر اول آنتها و توی حرم امام حسین علیه السلام و شب جمعه و نوحه ی علی اکبر علیه السلام! یک حالی پیدا کرده بودند. بعد ملا عباس صدا زد: رفقا بس است! برویم استراحت کنیم. همه افراد را برداشت و به سرا بازگشت. همه خسته و مانده افتادند و خوابشان برد.ملا عباس می گوید: وقتی که خوابم برد، در عالم خواب دیدم که یک نفر در سرا را می زند. من بلند شدم و آمدم تا ببینم کیست؟ دیدم یک غلام سیاهی پشت در است. به من سلام کرد و گفت: ملا عباس چاوش شما هستید؟! گفتم: بله. گفت: آقا فرمودند: به رفقا بگویید مهیا بشوید، ما می خواهیم به دیدن شما بیاییم! گفتم: آقا کیست؟!گفت: آقا همان کسی است که این همه راه، به عشق و علاقه ی او آمدی. گفتم: آقا امام حسین علیه السلام را می گویی؟! گفت: آری!گفتم: کجا هستند؟ برای پابوسی ایشان می رویم. گفت: نه، آقا فرموده اند: خودم می آیم!ملا عباس می گوید: در عالم خواب آمدم و رفقا را خبر کردم و همه ی ما مؤدب نشستیم، به خاطر اینکه الان آقا می آیند. طولی نکشید که دیدم در سرا باز شد! مثل اینکه خورشید طلوع کند، نور خیر کننده ای ظاهر شد، ناگهان من و رفقایم می خواستیم بلند شویم اما آقا اشاره کردند و فرمودند: ملا عباس، تو را به جانحسین، بنشینید! شما خسته اید و تازه رسیده اید، راحت باشید. سپس احوال یک یک ما را پرسیدند و بعد فرمودد: ملا عباس! گفتم: بله آقاجان. فرمودند: می دانی چرا من امشب به اینجا آمدم؟! گفتم: نه آقا جان. فرمودند: من با شما سه کار داشتم. گفتم: آن سه کار چیست آقا جانم؟فرمودند: اولا، بدان که هر کس زائر ما باشد، به دیدنش می رویم!
ثانیا، شبهای جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه دارید و دور هم می نشینید، یک پیرمردی دم در می نشیند و کفش ها را درست می کند، سلام حسین را به او برسان!
سپس فرمودند: ملا عباس! کار سوم هم این است که آمدم به تو بگویم که اگر دفعه ی دیگر رفقا را در شب جمعه به حرم آوردی،... گفتم بله آقا؟ یک وقت دیدم بغض راه گلویشان را گرفت. گفتم: آقا چی شده؟ فرمودند: ملا عباس اگر دو مرتبه رفقایت را شب جمعه به حرم آوردی و خواستی نوحه بخوانی، دیگر نوحه ی علی اکبر را نخوانی! گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟! فرمودند: نه. گفتم پس چرا نخوانم؟!
فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شبهای جمعه مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام به کربلا می آیند؟!] .
منبع:
 کرامات الحسینیه، ج 2، ص 11.



شبهای جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا گردد میان خیمه ها
گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد؟
کو اکبرم کو اصغرم کو عباس آب آورم؟




تسبیحات حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله در روز عرفه


پس فرموده بخوان این تسبیحات را که مروى از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله


است و سیّد بن طاوُس در اقبال ذکر فرموده :


سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُکْمُهُ

منزه است خدایى که در آسمان است عرش او منزه است خدایى که در زمین است فرمان و حکمش

سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ

منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد

سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ

منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است

سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ سُبْحانَ

منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد منزه است خدایى

الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ پس

که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش * *

بگو سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ صد مرتبه

* * منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است



روز عرفه، روز شناخت است، عرفه روزی است که خدای سبحان بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فرا می‌خواند و خوان کرم و احسان و لطف خود را برای آنان می‌گسترد و درهای مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روی بندگانش می‌گشاید.

 

امام سجاد(ع) در روز عرفه خطاب به سائلی که از مردم تقاضای کمک مىکرد، فرمود: واى بر تو! آیا در این روز از غیر خدا تقاضا مىکنى؟ حال آنکه در این روز امید مىرود که بچههاى در شکم هم از فضل خدا بی‌نصیب نمانند و سعید شوند.



حاجیان جمعند دورهم همه

پس کجا رفته حسین فاطمه

حاجیان رفتند یکسر در منا

پس چرا اورفته سوی کربلا

او به جای مور سر سر می دهد

قاسم و عباس و اکبر می دهد

سعی حج او صفا با خنجر است

مروه اش قبر علی اصغر است




اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ

 

وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ

 

وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً

 

سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ

 

عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى

 

السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ

 

اَهْلَ الْبَیْتِ ولَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها.

 

سلام بر تو اى ابا عبد اللَّه؛ سلام بر تو اى فرزند رسول خدا؛ سلام بر تو اى فرزند امیر المؤمنین و اى فرزند سیّد اوصیا؛ سلام بر تو اى فرزندفاطمه زهرا سیّده زنان اهل عالم؛ سلام بر تو اى کسى که از خون پاک تو و پدر بزرگوارت خدا انتقام مى‏کشد؛ و از ظلم و ستم وارد بر تو دادخواهى مى‏کند. سلام بر تو و بر ارواح پاکى که در حرم مطهرت با تو مدفون شدند.بر جمیع شما تا ابد از من درود و تحیت و سلام خدا باد. تا لیل و نهار در جهان بر قرار است. اى ابا عبد اللَّه همانا تعزیتت (در عالم) بزرگ و مصیبتت درجهان بر ما شیعیان و تمام اهل اسلام سخت و عظیم و ناگوار و دشوار بود. و تحمل آن مصیبت بزرگ در آسمانها برجمیع اهل سموات نیز سخت و دشوار بود. پس خدا لعنت کند امتى که اساس ظلم و ستم را بر شما اهل بیت رسول بنیاد کردند و خدا لعنت کند امتى را که شما را از مقام و مرتبه (خلافت) خود منع کردند و رتبه‏ هایى که خدا مخصوص به شما گردانیده بود، از شما گرفتند.



صلوات بر حضرت امام حسین علیه السلام

از جمله اعمال در حرم امام حسین علیه السلام صلوات فرستادن بر آن حضرت است و روایت شده که مى ایستى پشت سر نزد کتف شریف آن حضرت و صلوات مى فرستى بر پیغمبر صلى الله علیه و آله و بر حسین صلوات اللّه علیه و سیّد بن طاوس در مصباح الزّائرین صلوات را براى آن حضرت در ضمن یکى از زیارات نقل کرده :

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَصَلِّ عَلى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ قَتیلِ

خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و درود فرست بر حسین مظلوم و شهید کشته

الْعَبَراتِ وَاَسیرِ الْکُرُباتِ صَلوةً نامِیَةً زاکِیَةً مُبارَکَةً یَصْعَدُ اَوَّلُها وَلا یَنْفَدُ آخِرُها اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ على [اَحَدٍ مِنْ] اَوْلادِ الاَْنْبِیاَّءِ

اشکهاى دیدگان و اسیر گرفتاریها درودى فزاینده و پاکیزه و با برکت که بالا رود آغازش و پایان نپذیرد انجامش بهترین درودى که فرستى بر یکى از فرزندان پیمبران

وَالْمُرْسَلینَ یا رَبَّ الْعالِمینَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الاِْمامِ الشَّهیدِ الْمَقْتُولِ الْمَظْلُومِ الْمَخْذُولِ وَالسَّیِّدِ الْقاَّئِدِ وَالْعابِدِ الزّاهِدِ وَالْوَصِىِّ

و رسولان اى پروردگار جهانیان خدایا درود فرست بر امام شهید کشته (راه حق ) آن مظلوم بى کس و آن آقاى پیشوا و آن عابد پارسا و وصى

الْخَلیفَةِ الاِْمامِ الصِّدّیقِ الطُّهْرِ الطّاهِرِ الطَّیِّبِ الْمُبارَکِ [ وَ ] الرَّضِىِّ الْمَرْضِىِّ وَالتَّقِىِّ الْهادِى الْمَهْدِىِّ الزّاهِدِ الذّائِدِ الْمُجاهِدِ الْعالِمِ

جانشین و امام راستگو و پاک پاکیزه خوب و مبارک آن راضى و پسندیده و با تقواى راهنماى راه یافته آن زاهد مدافع (دین ) و مجاهد (راه حق ) و عالم

اِمامِ الْهُدى سِبْطِ الرَّسُولِ وَقُرَّةِ عَیْنِ الْبَتُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى سَیِّدى وَمَوْلاىَ کَما عَمِلَ بِطاعَتِکَ وَنَهى

پیشواى هدایت نوه رسول (خدا) و نور دیده زهراى بتول درود خدا بر او و آلش و سلام ، خدایا درود فرست بر آقا و سرور من چنانچه عمل کرد به طاعت تو و نهى کرد

عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَبالَغَ فى رِضْوانِکَ وَاَقْبَلَ عَلى ایمانِکَ غَیْرَ قابِلٍ فیکَ عُذْراً سِرّاً وَعَلانِیَةً یَدْعُو الْعِبادَ اِلَیْکَ وَ یَدُلُّهُمْ عَلَیْکَ وَقامَ بَیْنَ

 

از نافرمانیت و سخت کوشید در راه خوشنودیت و رو آورد بر ایمان تو بدون آنکه درباره تو عذر و بهانه اى بپذیرد چه پنهانى و چه آشکارا مى خواند بندگانت را بسوى تو و راهنمائیشان مى کرد بر تو و بپاخواست در

 

یَدَیْکَ یَهْدِمُ الْجَوْرَ بِالصَّوابِ وَیُحْیِى السُّنَّةَ بِالْکِتابِ فَعاشَ فى رِضْوانِکَ مَکْدُوداً وَمَضى عَلى طاعَتِکَ وَفى اَوْلِیاَّئِکَ مَکْدُوحاً

پیش رویت ، ویران کرد (کاخ ظلم و) جور را با درستى و زنده کرد طریقه و آئین (پیمبر) را به قرآن پس زندگى کرد در خوشنودى تو با سختى و مشقت و درگذشت بر حال اطاعت تو و در زمره دوستانت با حال رنج و ناراحتى

وَقَضى اِلَیْکَ مَفْقُوداً لَمْ یَعْصِکَ فى لَیْلٍ وَلا نَهارٍ بَلْ جاهَدَ فیکَ الْمُنافِقینَ وَالْکُفّارَ اَللّهُمَّ فَاَجْزِهِ خَیْرَ جَزاَّءِ الصّادِقینَ الاَْبْرارِ

و جان خود را به تو تسلیم کرد چون گمگشته ، نافرمانیت نکرد نه در شب و نه در روز بلکه پیکار کرد درباره تو

با منافقان و کفار خدایا پس او را پاداش ده به بهترین پاداش راستگویان نیک کردار

وَضاعِفْ عَلَیْهِمُ الْعَذابَ وَلِقاتِلیهِ الْعِقابَ فَقَدْ قاتَلَ کَریماً وَقُتِلَ مَظْلُوماً وَمَضى مَرْحُوماً یَقُولُ اَ نَا ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ مُحَمَّدٍ وَابْنُ مَنْ

و چند برابر کن بر آنها (یعنى منافقان و کفار) عذاب را و براى کشندگانش کیفر را زیرا که آن حضرت بزرگوارانه جنگید ومظلومانه کشته شد و درحالى که مورد مهر خدا بود درگذشت ، در آن حالى که مى فرمود منم فرزند رسول خدا محمد، وفرزند

زَکّى وَعَبَدَ فَقَتَلُوهُ بِالْعَمْدِ الْمُعْتَمَدِ قَتَلُوهُ عَلَى الاْیمانِ وَ اَطاعُوا فى قَتْلِهِ الشَّیْطانَ وَلَمْ یُراقِبُوا فیهِ الرَّحْمنَ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى سَیِّدى

آنکس که زکات داد و خدا را پرستش کرد پس او را دانسته و از روى عمد کشتند، کشتندش بر حال ایمان و پیروى کردند در )این کارشان یعنى ) کشتن آن حضرت از شیطان و ملاحظه نکردند درباره آن حضرت از خداى رحمان خدایا درود فرست بر آقا

وَمَوْلاىَ صَلوةً تَرْفَعُ بِها ذِکْرَهُ وَتُظْهِرُ بِها اَمْرَهُ وَتُعَجِّلُ بِها نَصْرَهُ وَاخْصُصْهُ بِاَفْضَلِ قِسَمِ الْفَضاَّئِلِ یَوْمَ الْقِیمَةِ وَزِدْهُ شَرَفاً فى اَعْلى

و مولایم درودى که بالا برى بدان نامش را و چیره سازى بدان فرمانش را و شتاب کنى بدان در یاریش و مخصوصش گردان به بهترین اقسام فضائل در روز قیامت و بیفزا بر شرفش در بلندترین

 

عِلِّیّینَ وَبَلِّغْهُ اَعْلى شَرَفِ الْمُکَرَّمینَ وَارْفَعْهُ مِنْ شَرَفِ رَحْمَتِکَ فى شَرَفِ الْمُقَرَّبینَ فىِ الرَّفیعِ الاَْعْلى وَبَلِّغْهُ الْوَسیلَةَ وَالْمَنْزِلَةَ الْجَلیلَةَ

درجات بهشت و برسان او را به برترین شرافت گرامى داشتگان و بالا بر او را از شرافت رحمتت به شرافت مقربان در بلندترین جایگاهها و او را برسان به مقام وسیله و منزلت شایسته

وَ الْفَضْلَ وَالْفَضیلَةَ وَالْکَرامَةَ الْجَزیلَةَ اَللّهُمَّ فَاجْزِهِ عَنّا اَفْضَلَ ما جازَیْتَ اِماماً عَنْ رَعِیَّتِهِ وَصَلِّ عَلى سَیِّدى و مَوْلاىَ کُلَّما ذُکِرَ

و فضل و فضیلت و بزرگوارى بس شایان خدا، پس او را پاداش ده از ما بهترین پاداشى که به یک پیشوا از رعیتش مى دهى و درود فرست بر آقا و سرورم هر زمان که نامش برده شود

وَکُلَّما لَمْ یُذْکَرْ یا سَیِّدى و مَوْلاىَ اَدْخِلْنى فى حِزْبِکَ وَزُمْرَتِکَ وَاسْتَوْهِبْنى مِنْ رَبِّکَ وَرَبّى فَاِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ جاهاً وَقَدْراً وَمَنْزِلَةً

و هرگاه که برده نشود اى آقاى من و اى مولاى من مرا در حزب خود و زمره خود داخل گردان و بخواه بخششم را از پروردگار خودت و پروردگار من زیرا تو را نزد خدا آبرو و مقام و منزلتى

رَفیعَةً اِنْ سَئَلْتَ اُعْطیتَ وَاِنْ شَفَعْتَ شُفِّعْتَ اَللَّهَ اللَّهَ فى عَبْدِکَ وَمَوْلاکَ لا تُخَلِّنى عِنْدَ الشَّداَّئِدِ وَالاَْهْوالِ لِسُوَّءِ عَمَلى وَقَبیحِ

والا است که اگر چیزى بخواهى به تو مى دهد و اگر وساطت کنى پذیرفته مى شود خداى را خداى را (در نظر بگیر) درباره بنده و دوستت وامگذار مرا هنگام سختیها و هراسها در برابر کردار بد و رفتار زشت

فِعْلى وَعَظیمِ جُرْمى فَاِنَّکَ اَمَلى وَرَجآئى وَثِقَتى وَمُعْتَمَدى وَوَسیلَتى اِلىَ اللَّهِ رَبّى وَرَبِّکَ لَمْ یَتَوَسَّلِ الْمُتَوَسِّلُونَ اِلَى اللَّهِ

و گناه بزرگم زیرا توئى آرزو و امید و تکیه گاه و محل اعتماد و وسیله ام به درگاه خدا پروردگار من و پروردگار تو کسى متوسل نشود به خدا

بِوَسیلَةٍ هِىَ اَعْظَمُ حَقّاً وَلا اَوْجَبُ حُرْمَةً وَلا اَجَلُّ قَدْراً عِنْدَهُ مِنْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ لا خَلَّفَنِىَ اللَّهُ عَنْکُمْ بِذُنُوبى وَجَمَعَنى وَاِیّاکُمْ فى جَنَّةِ

بوسیله اى که حقش بزرگتر و حرمتش لازمتر و مقامش شایسته تر باشد در پیش او از شما خاندان ، خدا مرا از شما جدا نکند بخاطر گناهانم و گرد آورد مرا با شما در بهشت

 

عَدْنٍ الَّتى اَعَدَّها لَکُمْ وَلاَِوْلِیاَّئِکُمْ اِنَّهُ خَیْرُ الْغافِرینَ وَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ اَللّهُمَّ اَبْلِغْ سَیِّدى وَمَوْلاىَ تَحِیَّةً کَثیرَةً وَسَلاماً وَارْدُدْ

عدن که آماده کرده است آن را براى شما و دوستان شما که براستى او بهترین آمرزندگان و مهربانترین مهربانان است خدایا برسان به آقاى من و سرورم تحیتى بسیار و سلامى (زیاد) و بازگردان

عَلَیْنا مِنْهُ السَّلامَ اِنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ وَصَلِّ عَلَیْهِ کُلَّما ذُکِرَ السَّلامُ وَکُلَّما لَمْ یُذْکَرْ یا رَبَّ الْعالَمینَ

از او نیز بر ما سلامى که براستى تو بخشنده و بزرگوارى و درود فرست بر او هر زمان که ذکر سلامى بشود

و هرگاه نشود اى پروردگار جهانیان

 

فوائد مداومت بر زیارت عاشورا

 

شیخ ما ثقة الا سلام نورى رحمه الله فرموده امّا زیارت عاشوراء پس در فضل و مقام آن بس که از سنخ سایر زیارات نیست که بظاهر از انشاى و املاى معصومى باشد هر چند که از قلوب مطهّره ایشان چیزى جز آنچه از عالم بالا به آنجا رسد بیرون نیاید بلکه از سنخ احادیث قدسیّه است که به همین ترتیب از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیّت جَلَّتْ عَظَمَتُه به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین صلى الله علیه و آله رسیده و به حسب تجربه مداومت به آن در چهل روز یا کمتر در قضاى حاجات و نیل مقاصد و دفع اعادى بى نظیر و لکن احسن فواید آن که از مواظبت آن بدست آمده فایده اى است که در کتاب دارالسّلام ذکر کردم

و اجمال آن آنکه ثقه صالح متّقى حاجّ ملاحسن یزدى که از نیکان مجاورین نجف اشرف است و پیوسته مشغول عبادت و زیارت نقل کرد از ثقه امین حاجّ محمد على یزدى که مرد فاضل صالحى بود در یزد که دائماً مشغول اصلاح امر آخرت خود بود و شبها در مقبره خارج یزد که در آن جماعتى از صلحا مدفونند و معروف است به مزار بسر مى برد و او را همسایه اى بود که در کودکى با هم بزرگ شده و در نزد یک معلّم مى رفتند تا آنکه بزرگ شد و شغل عشّارى پیش گرفت تا آنکه مرد و در همان مقبره نزدیک محلّى که آن مرد صالح بیتوته مى کرد دفن کردند پس او را در خواب دید پس از گذشتن کمتر از ماهى که در هیئت نیکوئى است پس به نزد او رفت و گفت من مى دانم مبداء و منتهاى کار تو و ظاهر و باطن تو را و نبودى از آنها که احتمال رود نیکى در باطن ایشان و شغل تو مقتضى نبود جز عذاب را پس به کدام عمل به این مقام رسیدى گفت چنان است که گفتى و من در اشدّ عذاب بودم از روز وفات تا دیروز که زوجه استاد اشرف حدّاد فوت شد و در این مکان او را دفن کردند و اشاره کرد به موضعى که قریب صد ذرع از او دور بود و در شب وفات اوحضرت ابى عبداللّه الحسین علیه السلام سه مرتبه او را زیارت کرد و در مرتبه سیّم امر فرمود به رفع عذاب از این مقبره پس حالت ما نیکو شد و در سعه و نعمت افتادیم پس ازخواب متحیّرانه بیدار شد وحدّاد را نمى شناخت و محلّه او را نمى دانست پس در بازار حدّادان از او تفحص کرد و او را پیدا نمود از او پرسید براى تو زوجه اى بود گفت آرى دیروز وفات کرد و او را در فلان مکان و همان موضع را اسم برد دفن کردم گفت او به زیارت ابى عبداللّه علیه السلام رفته بود گفت نه گفت ذکر مصائب او مى کرد گفت نه گفت مجلس تعزیه دارى داشت گفت نه آنگاه پرسید چه مى جوئى خواب را نقل کرد گفت آن زن مواظبت داشت به زیارت عاشوراء.




 

خبر صفوان در فضیلت زیارت عاشورا

 

صفوان گفت که حضرت صادق علیه السلام به من فرمود که مواظب باش این زیارت را و بخوان این دعا را و زیارت کن به آن پس بدرستى که من ضامنم بر خدا براى هرکه زیارت کند به این زیارت و دعا کند به این دعا از نزدیک یا دور اینکه زیارتش مقبول شود و سعیش مشکور و سلامش به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او قضا شود از جانب خداى تعالى بهر مرتبه که خواهد برسد و او را نومید برنگرداند. اى صفوان یافتم این زیارت را به این ضمان از پدرم و پدرم از پدرش علىّ بن الحسین علیه السلام به همین ضمان و او از حسین علیه السلام به همین ضمان و حسین علیه السلام از برادرش حسن علیه السلام به همین ضمان و حسن از پدرش امیرالمؤ منین علیه السلام با همین ضمان و امیرالمؤ منین علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله با همین ضمان و رسول خدا صلى الله علیه و آله از جبرئیل با همین ضمان و جبرئیل از خداى تعالى با همین ضمان و بتحقیق که خداوند عزّوجلّ قسم خورده به ذات مقدس خود که هرکه زیارت کند حسین علیه السلام را به این زیارت از نزدیک یا دور و دعا کند به این دعا قبول مى کنم از او زیارت او را و مى پذیرم از او خواهش او را بهرقدر که باشد و مى دهم مسئلتش را پس بازنگردد از حضرت من با ناامیدى و خَسار و بازش گردانم با چشم روشن به برآوردن حاجت و فوز به جنّت و آزادى از دوزخ و قبول کنم شفاعت او را در حقّ هرکس که شفاعت کند حضرت فرماید جز دشمن ما اهلبیت که در حقّ او قبول نشود قسم خورده حقّ تعالى به این بر ذات اقدسش و گواه گرفته ما را بر آنچه که گواهى دادند به آن ملائکه ملکوت او پس جبرئیل گفت یا رسول الله خدا فرستاده مرا بسوى تو بجهت سرور و بشارت تو و شادى و بشارت على و فاطمه و حسن و حسین و امامان از اولاد تو علیهم السلام تا روز قیامت پس مستمرّ و پاینده باد مسرّت تو و مسرّت على و فاطمه و حسن و حسین و امامان علیهم السلام و شیعه شما تا روز رستخیز پس صفوان گفت که حضرت صادق علیه السلام با من فرمود اى صفوان هرگاه روى داد از براى تو بسوى خداى عزّوجلّ حاجتى پس ‍ زیارت کن به این زیارت از هر مکانى که بوده باشى و بخوان این دعا را و بخواه از پروردگار خود حاجتت را که برآورده شود از خدا و خدا خلاف نخواهد فرمود وعده خود را بر رسول خود بجود و امتنان خویش وَالحَمْدُلِلّهِ

مؤ لّف گوید که در نجم ثاقب در ذیل حکایت تشرّف جناب حاجّ سید احمد رشتى به ملاقات امام عصر ارواحنا فداه در سفر حجّ و فرمایش آن حضرت به او که چرا شما عاشورا نمى خوانید عاشوراء عاشوراء عاشوراء و آن حکایت را ما انشاءاللّه بعد از زیارت جامعه کبیره نقل خواهیم کرد

دستاوردهای حرکت‏

در مورد دستاوردهای جنبش - اگر نگاهی فراگیر بدان بیفکنیم - خواهیم فهمید بیش از نتایج و ثمره‏های بیعت است. امام در همان سال که قیام کرد، کشته شد و یزید در کمتر از چهار سال بعد مُرد. شش سال از قتل امام نگذشته بود که قاتلان کربلا به سزای عمل خود رسیدند و دولت بنی‏امیه پس از این حتی به اندازه عمر یک انسان پایدار نماند و بیش از شصت و اندی سال نپایید. قتل حسین، درد کُشنده‏ای بود که بر پیکره دولت اموی نشست تا آن را از پا در آورد و پیام حسینی، ندا و نوای هر دولتی شد که به دلها و جسم‏ها راه داشت. فشرده سخن آن که: خروج حسین، از حجاز به عراق جنبش توانمندی بود و انگیزه‏هایی داشت (که هر کس را به قیام وا می‏داشت) اما به آسانی نمی‏توان این انگیزه‏ها را نگاشت یا آن‏ها را بر شمرد. این جنبش به نتایج تأثیرگذار خود رسید، زیرا نهضتی فراتر از افراد است و نسل‏ها را فرا خواهد گرفت. شهید چه کسی است جز انسانی که می‏خواهد خلق و خوی زشت روزگار را دگرگون کند و گواه وجود خیر در طبیعت انسانی است، در وقتی که خیر و خوبی، نایافت‏ترین چیز در دنیاست؟! امام (ع) در زمانی در پی خلافت راشدین ‏ [!] بود که دیگر نام و نشانی از خلافت راشدین ‏نمانده بود. درگیری میان حسین ‏ [(ع)] و یزید، نخستین تجربه از نوع خود، پس از زمان پیامبر و خلفای بعد از وی است. که حسین در این نبرد، جان خود را نثار کرد، چون شهادت، از جان گذشتگی است، با هدف دست یابی بر آنچه از زندگی پایدارتر است. وی پدر شهیدان و سرچشمه شهادت

انگیزه عقیدتی‏ ....


نخستین زیارت

شیخ ابوجعفر محمد بن ابی‏القاسم محمد بن علی طبری به سندش از عطیه‏ی عوفی نقل می‏کند:

همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر حسین بن علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام بیرون آمدیم. هنگامی که به کربلا وارد شدیم، جابر خود را به کنار فرات رساند و غسل کرد. لنگ به کمر بسته و حوله را بر دوش انداخت و خود را خوشبو ساخت. هر گامی که برمی‏داشت ذکر خدا می‏گفت، تا آن‏گاه که نزدیک

قبر رسید. به من گفت: دستانم را بر قبر او بگذار. چنان کردم. خود را بر قبر مطهر انداخت و بی‏هوش افتاد. قدری آب بر او پاشیدم. وقتی که به هوش آمد، سه بار گفت: «یا حسین!»، سپس گفت: حبیب لا یجیب احبیبه؛ آیا دوست پاسخ دوستش را نمی‏دهد؟ آن‏گاه گفت: چگونه پاسخ دهی و حال آن‏که رگهای گردنت بر پشت و شانه‏ات آویخته و بین بدن و سرت جدایی افتاده است، و پس از آن، آن حضرت را با کلماتی که نشان از کمال ایمان وی دارد، این گونه زیارت می‏کند:...

فأشهد أنک ابن‏خاتم النبیین، و ابن‏سید المؤمنین، و ابن‏حلیف التقوی، و سلیل الهدی، و خامس أصحاب الکساء، و ابن‏سید النقباء، و ابن‏فاطمة سیدة النساء، و ما لک لا تکون هکذا، و قد غذتک کف سید المرسلین، و ربیت فی حجر المتقین، و رضعت من ثدی الایمان، و فطمت بالاسلام، فطبت حیا، و طبت میتا، غیر أن قلوب المؤمنین غیر طیبة لفراقک، و لا شاکة فی الخیرة لک، فعلیک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنک مضیت علی ما مضی علیه أخوک یحیی بن زکریا؛

شهادت می‏دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و سید مؤمنان هستی. و تو هم پیمان پرهیزکاری و نتیجه‏ی هدایت و پنجمین اصحاب کسایی. و تو فرزند سید نقیبان و زاده‏ی فاطمه سیده‏ی بانوانی، و چگونه چنان نباشی و حال آن‏که دستان سید مرسلان غذایت داد و در دامن پرهیزکاران پرورش یافتی و از سینه‏ی ایمان شیر خوردی و با اسلام از آن جدا گشتی. پس خوب زیستی و خوب به لقای الاهی رسیدی، گر چه دلهای

مؤمنان از فراق تو آرامش نمی‏گیرد، و هیچ شک و تردیدی را در انتخاب صحیح تو و آنچه که در آن خیر و صلاح توست، به خود راه نمی‏دهد. پس بر تو سلام و رضوان خدا باد. و گواهی می‏دهم که تو بر همان راهی قرار گرفتی که برادرت یحیی، فرزند زکریا، بر آن قدم نهاد.

آن‏گاه نگاهش را به اطراف قبر مطهر دوخت و خطاب به شهیدان گلدشت کربلا گفت:

سلام بر شما ای ارواحی که در اطراف حسین رحل افکندید...! شهادت می‏دهم که شما نماز را به پا داشتید و زکات را پرداختید و امر به معروف نمودید و نهی از منکر کردید و با کافران به جنگ برخاستید و خدا را بندگی نمودید تا آن‏که به حد یقین رسیدید. قسم به آن کسی که محمد را به پیامبری برانگیخت! که ما در آنچه که انجام دادید شریک هستیم.

عطیه می‏گوید: به او گفتم: ای جابر! چگونه ما با آنان شریکیم و حال آن‏که کاری نکردیم. نه در دشتی فرود آمدیم و نه بر کوهی بالا رفتیم و نه جنگیدیم و اینان بین سرها و بدنهاشان جدایی افتاد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بی‏سرپرست شدند!؟ جابر گفت: ای عطیه، از حبیب خودم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «هر کس که قومی را دوست بدارد، با آنان محشور گردد و هر کس که کار قومی را دوست بدارد در عملشان شریک گردد.» قسم به کسی که محمد را به پیامبری برانگیخت که نیت من و یاران من، با نیت و قصد حسین و یارانش یکی است.

برداشت از صفینه النجاه (کتابخانه امام حسین ع ) تولید مرکز رایانه ای حوزه علمیه اصفهان