چهارده معصوم

چراغ راه

چراغ راه

۱۲۱ مطلب با موضوع «چهارده معصوم» ثبت شده است

مختصرى از کلمات حکمت آمیز و برخى از اشعار حضرت رضا علیه السلام

( اوّل ـ قالَ علیه السلام : صَدیقُ کُلِّ اَمرِى عَقْلُهُ وَ عَدوُُّهُ جَهْلُهُ.)

 

فرمود آن حضرت : که دوست هر مردى عقل او است و دشمن او نادانى او است .

 

دوم ـ قـالَ عـلیـه السـلام : اِنَّ اللّهَ یـُبـْغـِضُ الْقیلَ وَ الْقالَ وَ اِضاعَةَ الْمالِ وَ کَثْرَةَ

السُّؤ الِ؛

 یـعـنـى فـرمـود: خـداونـد دشـمـن دارد ( قـیـل و قـال ) را و ضـایـع

کـردن مـال را و کـثـرت سـؤ ال را.

و نیز از آن حضرت مروى است که فرمود چهار چیز اسـت کـه مـى مـیرانند دل را،

گناه بالاى گناه کردن و با زنان زیاد محادثه و هم صحبتى کردن و ممارات احمق . تو

بگویى و او بگوید و آخرش ‍ برنگردد به خیر، و با مردگان مـجـالسـت کـردن ، عـرض

کـردنـد: یـا رسـول اللّه ! مـردگـان کـیـانـنـد؟ فـرمـود: کـل غـنـى مـتـرف ؛

یـعنى هر توانگرى که گذاشته شده بطور خود هرچه خـواهـد بکند یا هر توانگرى

که به ناز و نعمت پروریده شده .

مـخـتـصـرى از مـنـاقـب و مفاخر و مکارم اخلاق ثامن الائمة على بن موسى الرضاعلیه السلام

اول ـ در کـثـرت عـلم آن حـضـرت است : شیخ طبرسى روایت کرده از ابوالصّلت هروى که گـفـت نـدیـدم عـالمـتـرى از على بن الموسى الرضا علیه السلام و ندید او را عالمى مگر آنکه شهادت داد به مثل آنچه من شهادت دادم ، و به تحقیق که جمع کرد ماءمون در مجلسهاى مـتـعـدده جـماعتى از علماء ادیان و فقها و متکلمین را تا با آن حضرت مناظره و تکلم کنند و آن حضرت بر تمام ایشان غلبه کرد و همگى اقرار کردند بر فضیلت او و قصور خودشان و شـنـیـدم از آن حضرت که مى فرمود من مى نشستم در روضه منوره و علما در مدینه بسیار بـودنـد و هـرگـاه از مـسـاءله اى عـاجـز مـى شـدنـد جـمـیـعـا بـه مـن رجـوع مـى دادنـد و مسائل مشکله خود را براى من مى فرستادند و من جواب مى گفتم .

ابـوالصـّلت گـفـت و حـدیـث کـرد مرا محمّد بن اسحاق بن موسى بن جعفر علیه السلام از پـدرش کـه مـى گفت پدرم موسى بن جعفر علیه السلام با پسران خود مى فرمود که اى اولاد مـن ! بـرادر شـمـا عـلى بـن مـوسـى عـلیـه السـلام عـالم آل محمّد است از او سؤ ال کنید معالم دین خود را و حفظ کنید فرمایشات او را، همانا من شنیدم از پـدرم حـضـرت جـعـفـر بـن مـحـمـّد عـلیـه السـلام کـه مـکـرر بـه مـن مـى گـفـت کـه عالم آل مـحـمـّد عـلیـهـم السـلام در صـلب تـو است و اى کاش من او را درک مى کردم همانا او همنام امیرالمؤ منین علیه السلام است .

دوم ـ شـیـخ صـدوق روایـت کـرده از ابـراهیم بن العباس که گفت هرگز ندیدم که حضرت ابـوالحـسـن الرضـا علیه السلام کسى را به کلام خویش جفا کند و ندیدم که هرگز کلام کـسـى را قـطـع کـند، یعنى در میان سخن او سخنى گوید تا فارغ شود از کلام خود، و رد نـکـرد حـاجـت احدى را که مقدور او بود برآورد و هیچگاهى در حضور کسى که با او نشسته بود پا دراز نفرمود، و در مجلس ، مقابل جلیس خود تکیه نمى فرمود، و هیچ وقتى ندیدم او را که به یکى از موالى و غلامان خود بد گوید و فحش دهد و هیچگاهى ندیدم که آب دهان خود را دور افکند و هیچگاهى ندید که در خنده خود قهقه کند بلکه خنده او تبسم بود و چون خـلوت مـى فـرمـود و خـوان طعام نزد او مى نهادند ممالیک خود را تمام سر سفره مى طلبید حتى دربان و میراخور او، و با آنها طعام میل مى فرمود و عادت آن جناب آن بود که شبها کم مى خوابید و بیشتر شبها را از اول شب تا به صبح بیدار بود و روزه بسیار مى گرفت و روزه سه روز از هر ماه که پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه میان ماه باشد از او فـوت نـشـد و مـى فـرمـود: روزه ایـن سـه روز مـقـابـل روزه دهـر اسـت ، و آن حـضـرت بـسیار احسان مى کرد و صدقه مى داد در پنهانى و بـیـشـتـر صـدقـات او در شـبـهـاى تـار بـود، پـس اگـر کـسـى گـمـان کـنـد کـه مـثـل آن حـضـرت را در فـضـل دیـده اسـت پـس تـصـدیـق نـکنید او را، و از محمّد بن ابى عباد مـنـقول است که حضرت امام رضا علیه السلام در تابستانها بر روى حصیر مى نشستند و در زمـسـتـان بـر روى پـلاس و جـامـه هـاى غـلیـظ و درشـت مى پوشیدند و چون براى مردم بیرون مى آمدند زینت مى فرمودند.(16)

سوم ـ شیخ اجل احمد بن محمّد برقى از پدرش از معمر بن خلاد روایت کرده است که هرگاه حـضـرت امـام رضـا عـلیـه السـلام طـعـام میل مى کرد کاسه بزرگى نزدیک سفره خود مى گـذاشت و از هر طعامى که در سفره بود از بهترین مواضع او مقدارى بر مى داشت و در آن کـاسـه مـى گـذاشـت پس امر مى کرد که بر مساکین پخش کنند آن وقت تلاوت مى کرد آیه ( فـَلاَ اقـْتـَحـَمَ الْعـَقـَبـَة ) (سوره بلد (90)، آیه 11) حـاصـل ایـن آیـه شـریـفـه و آیـات بـعـد از آن آنـکـه اصـحـاب مـیـمـنـه و اهـل بـهـشـت در عـقـبـه ، یـعـنـى امـر سـخـت و مـخـالفـت نـفـس داخـل مـى شـونـد و آن عـقـبـه آزاد کـردن بنده اى است از رقیت یا طعام خورانیدن است در روز گـرسـنـگـى بـه یـتیمى که داراى قرابت و خویشى باشد یا مسکینى که از بیچارگى و فـقـر و خـاک نـشـین باشد، پس حضرت امام رضا علیه السلام مى فرمود که خداوند عز و جـل دانـا بـود کـه هـر انسانى قدرت آزاد کردن بنده ندارد پس قرار داد براى ایشان راهى بـه بـهـشت ، یعنى مقابل آزاد کردن بنده اطعام را قرار داد که هر شخصى بتواند به سبب آن راه بهشت گیرد و به بهشت رود.

 

شیخ کلینى روایت کرده از الیسع بن حمزه قمى که گفت : من در مجلس ‍ حضرت امام رضـا عـلیه السلام بودم سخن مى گفتم با آن جناب و جمع شده بود در نزد آن جناب خلق بـسـیـارى و سـؤ ال مـى کـردنـد از حـلال و حـرام کـه نـاگـاه داخل شد مردى بلند قامت گندم گون پس گفت : ( اَلسَّلامُ عَلَیک یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ ) !

مـن مـردى مـى بـاشـم از دوسـتـان تـو و دوسـتـان پـدران و اجـداد تـو علیهم السلام از حج بـرگـشـتـه ام و گـم کـرده ام نـفـقـه ام را و نـیـسـت بـا مـن چـیـزى کـه بـه سـبـب آن یـک منزل خود را برسانم پس اگر فکرى مى کردید که مرا راه مى انداختید به سوى شهرم و خـداونـد بـر مـن نـعـمـت داده (یعنى من در شهرم غنى و مالدارم ) پس در وقتى که برسم به شهر خود تصدق مى دهم از جانب شما به آن چیزى که عطاء مى فرمایى به من چون که من فـقـیـر و مـستحق صدقه نیستم ، حضرت به او، فرمود: بنشین خدا ترا رحمت کند و رو کرد به مردم و براى ایشان سخن مى گفت تا آنکه پراکنده شدند و باقى ماند آن خراسانى و سـلیـمـان جـعـفـرى و خـیـثـمـه و مـن ، پـس فـرمـود: آیـا رخـصـت مـى دهـیـد مـرا در دخـول ، یـعـنـى رفـتـن بـه حـرم ؟ پـس سـلیـمـان گفت : خداوند کار تو را پیش آورد. پس ‍ بـرخـاسـت و داخـل حـجـره شد و ساعتى ماند پس بیرون آمد و در را بست و بیرون آورد دست مـبـارک را از بـالاى در و فـرمـود: کـجا است خراسانى ؟ عرض کرد: حاضرم در اینجا، پس فرمود: بگیر این دویست اشرفى را و استعانت جوى به او براى مخارج و کلفتهاى خود و متبرک شو به او و صدقه مده آن را از جانب من و بیرون رو که من ترا نبینم و تو مرا نبینى ، پس بیرون آمد، سلیمان گفت : فداى تو شوم ! عطاى وافر دادى و رحم فرمودى پس چرا روى مـبـارک را از او پـوشـانـدى ؟ فـرمـود: از تـرس ‍ آنـکـه بـبـیـنـم ذلت سـؤ ال را در روى او بـه جـهـت بـرآوردن حـاجـتـش ! آیـا نـشـنـیـدى حـدیـث رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلم را کـه پـنـهـان کـنـنـده نـیـکـى مـعـادل اسـت بـا هـفـتـاد حـج یـعـنـى عـمـلش ، و افـشـاء کـنـنـده بـدى مـخـذول اسـت و پـوشـانـنـده آن آمـرزیـده شـده اسـت


در ولادت و اسم و لقب و کنیت حضرت امام رضا علیه السلام است

 

بـدان کـه در تـاریـخ ولادت آن جـناب اختلاف است و اشهر آن است که در یازدهم

ذى القعده سـنـه صـد و چـهـل و هـشت در مدینه منوره متولد شده و بعضى

یازدهم ذى الحجة سنه صد و پـنـجـاه و سـه گـفـتـه انـد کـه بـعد از وفات حضرت

صادق علیه السلام بوده که پنج سـال ، و مـوافـق روایـت اول کـه اشـهر است

ولادت آن حضرت بعد از وفات حضرت صادق عـلیـه السـلام بوده به ایام قلیلى و

حضرت صادق علیه السلام آروز داشت که آن جناب را درک کـنـد چـه آنـکـنـه از

حضرت موسى بن جعفر علیه السلام روایت شده که مى فرمود شـنـیـدم از پـدرم

جـعـفـر بـن مـحـمـّد عـلیـه السـلام کـه مـکـرر بـه مـن مـى فـرمود که عالم آل

محمّد علیهم السلام در صلب تو است و کاشکى من او را درک مى کردم پس به

درستى او همنام امیرالمؤ منین على علیه السلام است .

 

 


ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، آقا امام رضا علیه اسلام مبارک باد.




متن صلوات خاصه امام رضا علیه السلام :

 

اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی  و حُجَّّتکَ

 

عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً

 

مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ.

 

 

خدایا  رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.

 

از کلمات حضرت امام صادق (ع ( 


1- بى نیازترین مردم کسى است که گرفتار حرص نباشد.
2- بى رغبتى نسبت به دنیا موجب راحتى قلب و سلامت بدن است .
3- چون خدا خیر بنده اى بخواهد او را نسبت به دنیا بى رغبت و نسبت به دین دانشمند کند و او را به عیوبش آگاه گرداند و به هر که این خصلتها داده شود خیر دنیا و آخرت داده شده است .
4-پیروان ما کسانى هستند که در کارهاى نیک پیشقدمند و از انجام اعمال بد خوددارى مى کنند. نیکویى را آشکار مى کنند و به کارهاى خوب پیشى مى گیرند، و براى علاقه اى که به رحمت خداوند جلیل دارند. اینان از ما هستند و هر کجا که ما باشیم با ما هستند.
5- براى مؤ من چقدر زشت است خواهشى داشته باشد که در راه خواستن آن خوار گردد.
6- مؤ من از آهن سخت تر است ، زیرا اگر آهن در آتش گداخته شود رنگش ‍ تغییر پیدا مى کند، ولى مؤ من اگر کشته شود و دوباره زنده گردد و مجددا او را بکشند، دل او از ایمان بر نمى گردد.
7-حضرت صادق (ع ) در آخرین لحظه هاى عمر که همه خویشانش ‍ گرداگردش جمع بودند فرمود: شفاعت ما شامل حال کسى که نماز را سبک بشمارد نخواهد شد.

نام کتاب : چهارده اختر تابناک

مؤ لف : احمد احمدى بیرجندى

                    خلق و خوى حضرت امام صادق (ع (


حضرت صادق (ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کلیه صفات نیکو و سجایاى اخلاقى سرآمد روزگار بود. حضرت صادق (ع ) داراى قلبى روشن به نور الهى و در احسان و انفاق به نیازمندان مانند اجداد خود بود. داراى حکمت و علم وسیع و نفوذ کلام و قدرت بیان بود. با کمال تواضع و در عین حال با نهایت مناعت طبع کارهاى خود را شخصا انجام مى داد، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بیل بدست گرفته در مزرعه خود کشاورزى مى کرد و مى فرمود: اگر در این حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود، زیرا به کدّ یمین و عرق جبین آذوقه و معیشت خود و خانواده ام را تاءمین مى نمایم .
ابن خلکان مى نویسد: امام صادق (ع ) یکى از ائمه دوازده گانه مذهب امامیه و از سادات اهل بیت رسالت است . از این جهت به وى صادق مى گفتند که هر چه مى گفت راست و درست بود و فضیلت او مشهورتر از آنست که گفته شود. مالک مى گوید: با حضرت صادق (ع ) سفرى به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسید، امام صادق (ع ) حالش تغییر کرد نزدیک بود از مرکب بیفتد و هر چه مى خواست لبیک بگوید صدا در گلویش گیر مى کرد. به او گفتم : اى پسر پیغمبر ناچار باید بگویى لبیک ، در جوابم فرمود: چگونه جسارت کنم و بگویم لبیک ، مى ترسم خداوند در جواب بگوید: )) لا لبیک و لا سعدیک ((

جنبش علمى امام صادق (ع)


اختلافات سیاسى بین امویان و عباسیان و تقسیم شدن اسلام به فرقه هاى مختلف و ظهور عقاید مادى و نفوذ فلسفه یونان در کشورهاى اسلامى ، موجب پیدایش یک نهضت علمى گردید. نهضتى که پایه هاى آن بر حقایق مسلم استوار بود. چنین نهضتى لازم بود، تا هم حقایق دینى را از میان خرافات و موهومات و احادیث جعلى بیرون کشد و هم در برابر زندیق ها و مادى ها با نیروى منطق و قدرت استدلال مقاومت کند و آراء سست آنها را، محکوم سازد. گفتگوهاى علمى و مناظرات آن حضرت با افراد دهرى و مادى مانند (ابن ابى العوجاء) و (ابوشاکر دیصانى ) و حتى (ابن مقفع ) معروف است . بوجود آمدن چنین نهضت علمى در محیط آشفته و تاریک آن عصر، کار هر کسى نبود، فقط کسى شایسته این مقام بزرگ بود که ماءموریت الهى داشته باشد و از جانب خداوند پشتیبانى شود، تا بتواند به نیروى الهام و پاکى نفس و تقوا وجود خود را به مبداء غیب ارتباط دهد، حقایق علمى را از دریاى بیکران علم الهى بدست آورد، و در دسترس ‍ استفاده گوهر شناسان حقیقت قرار دهد.

عصر امام صادق (ع    ( 

عصر امام صادق (ع ) یکى از طوفانى ترین ادوار تاریخ اسلام است ، که از یک سو اغتشاش ها و انقلابهاى پیاپى گروههاى مختلف ، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین (ع ) رخ مى داد، که انقلاب (ابوسلمه ) در کوفه و (ابومسلم ) در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است . و همین انقلاب سرانجام حکومت شوم بنى امیه را برانداخت و مردم را از یوغ ستم و بیدادشان رها ساخت . لیکن سرانجام بنى عباس با تردستى و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند. دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنى امیه به بنى عباس طوفانى ترین و پر هرج و مرج ترین دورانى بود که زندگى امام صادق (ع ) را فرا گرفته بود.
و از دیگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مکتبها و ایده ئولوژى ها و عصر تضاد افکار فلسفى و کلامى مختلف بود، که از برخورد ملتهاى اسلام با مردم کشورهاى فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامى با دنیاى خارج ، بوجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانى براى فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود.

 

داغ صادق 

داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد

جگرى سوخته یاد از جگر سوخته کرد

جگرى سوخته کز داغ بر افروخته بود

باز هم از اثر زهر جفا سوخته بود

بر جگر آنکه ولایت به موالى همه داشت

محنت کشتن اولاد بنى فاطمه داشت

آن امامى که لواى شرف افراخته بود

زهر منصور به جانش شرر انداخته بود

آه از آن روز که بگرفت زطاغوت زمان

آتش از چار طرف خانه او را به میان

وندرآن خرمن آتش، ولى رب جلیل

راه مى رفته و می گفت منم پور خلیل

شعله را چون به در خانه تماشا مى کرد

یاد آتش زدن خانه زهرا مى کرد

آنکه هم ظاهر و هم باطن ما مى داند

با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند

چارمین قبله عشق است به دامان بقیع

رونق دیگر از او یافت گلستان بقیع

 

سید رضا مؤید

 

 

شعاع خورشید حقایق

 

امام صادق (علیه السلام) در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. پدر گرامی آن حضرت، امام محمد باقر (علیه السلام) و مادر ارجمندش ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد. نام شریفش جعفر و لقب معروفش صادق و کنیه اش ابوعبدالله می باشد. شهادت آن حضرت در 25 شوال سال 148 هجری قمری، در 65 سالگی، به دستور منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی، به وسیله سمی که به آن بزرگوار خوراندند، در شهر مدینه اتفاق افتاد، و محل دفنش در قبرستان بقیع است.

امام جعفر صادق (علیه السلام) تلاش و کوشش خود را با مساعی علمی آغاز و حوزه فکری و ثمربخش خویش را که بزرگان فقها و متفکران از آن بیرون آمدند، در صفوف امت، افتتاح کرد و با تربیت شاگردانی دانشمند، ذخیره علمی بزرگی برای امت برجای گذاشت. بعضی از شاگردان نامی آن بزرگوار عبارتند از: هشام بن حکم و مؤمن طاق و محمد بن مسلم و زرارة بن اعین و ... که هر یک چهره های درخشانی از تربیت شدگان مکتب آن حضرتند. حرکت علمی او آن سان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی را دربر گرفت و مردم از علم او سخن ها می گفتند و شهرتش در همه شهرها و دیارها پیچیده بود.