چهارده معصوم

چراغ راه

چراغ راه

۹۸ مطلب با موضوع «اهل بیت» ثبت شده است

حرز شگفت انگیز امام رضا علیه السلام

و سـید بن طاوس روایت کرده از ( یاسر ) خادم ماءمون که گفت : زمانى که وارد شد ابوالحسن على بن موسى الرضا علیه السلام در قصر حمید بن قحطبه بیرون کرد از تن لباس خود را و داد به حمید و حمید داد به جاریه خود که بشوید آن را پس نگذشت زمانى کـه آن جـاریـه آمـد و بـا او رقـعـه اى بـود و داد بـه حـمـیـد و گـفت یافتم این رقعه را در گـریـبـان لبـاس ابـوالحسن علیه السلام پس حمید به آن حضرت عرض کرد: فداى تو گردم ! به درستى که این جاریه یافته است رقعه اى در گریبان پیراهن تو، چیست آن ؟ فـرمـود تـعویذى است که آن را از خود دور نمى کنم ، حمید گفت : ممکن است که ما را مشرف کـنـى به آن ؟ پس فرمود که این تعویذى است که هر که نگاه دارد در گریبان خود دفع مـى شـود بلا از او و مى باشد براى او حرزى از شیطان رجیم ، پس خواند تعویذ را بر حمید و آن این است :

( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ: بِسْمِ اللّهِ اِنِّى اَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ اِنْ کُنْتُ تَقِیّا اَوْ غَیْرَ تَقِیّ بِاللّه السَّمیعِ الْبَصیرِ عَلى سَمْعِکَ وَ بَصَرِکَ لاسُلْطانَ لَکَ عَلَىٍّّ وَ لا عَلى سَمْعی وَ لا عـَلى بـَصـَرى وَ لا عـَلى شـَعـْرى وَ لا عـَلى بَشَرى وَ لا عَلى لَحْمى وَ لا عَلى دَمى وَ لاعـَلى مـُخّى وَ لا عَلى عَصْبى وَ لا عَلى عِظامى وَ لا عَلى مالى وَ لا عَلى ما رَزَقَنى رَبّى سـَتـَرْتُ بـَیـْنـى وَ بـَیْنَکَ بِسِتْرِ النَّبوةِ الَّذى اسْتَتَرَ اَنْبِیاءُ اللّهِ بِهِ مِنْ سَطَواتِ الْجَبابِرَةِ وَ الْفَراعِنَةِ، جِبْرائِیلُ عَنْ یَمینى وَ میکائیلُ عَنْ یِسارى وَ اِسْرافیلُ عَنْ وَرائى وَ مـُحـَمَّدٌ صـَلَّى اللّهُ عـَلَیـْهِ وَ آلِهِ وَ سـَلَّمَ اِمـامـِى وَ اللّهُ مـُطَّلِعٌ عـَلِىَّ یـَمـْنـَعـُکَ مـِنّى وَ یَمْنَعُ الشَّیـْطـانُ مـِنـّى ، اَللّهـُمَّ لا یـَغـْلِبُ جَهْلُهُ اَناتَکَ اَنْ یَسْتَفِزَّنى وَ یَسْتَخِفِّنى ، اَللّهُمَّ اِلَیْکَ الْتَجَاءْتُ، اَللّهُمّ اِلَیْکَ الْتَجَاءْتُ، اَللّهُمَّ اِلَیْکَ الْتَجَاءْتُ. )

و از بـراى ایـن حـرز حـکـایت عجیبى است که روایت کرده آن را ابوالصلت هروى که گفت : مـولاى مـن عـلى بـن مـوسـى الرضـا عـلیـه السـلام روزى نـشـسـتـه بـود در منزل خود داخل شد بر او رسول ماءمون و گفت : امیر تو را مى طلبد. پس امام علیه السلام بـر مى خاست و مرا فرمود نمى طلبد مرا ماءمون در این وقت مگر به جهت کارى سخت و به خـدا کـه نـمـى تـوانـد بـا مـن بـدى کـنـد بـه جـهـت ایـن کـلمـات کـه از جـدم رسـول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم به من رسیده ، ابوالصلت گفت : همراه امام علیه السـلام بـیـرون رفتم نزد ماءمون ، چون نظر حضرت بر ماءمون ، نظر کرد به سوى او مـاءمـون و گـفـت : اى ابوالحسن ! امر کرده ام که صد هزار درهم جهت تو بدهند و بنویس هر حـاجتى که دارى ، پس چون امام پشت گردانید ماءمون نظرى در قفاى امام کرد و گفت : اراده کردم من و اراده کرده است خدا، و آنچه اراده کرده است خدا بهتر بوده است

حق، معرفت به هر نگاهم داده / در حلقه ی عشق خویش راهم داده

اینها همه علتش فقط یک چیز است  / ایرانی ام و رضا پناهم داده . . .

میلاد مسعود ولی نعمت ما، آقا امام رضا مبارک

مختصرى از کلمات حکمت آمیز و برخى از اشعار حضرت رضا علیه السلام

( اوّل ـ قالَ علیه السلام : صَدیقُ کُلِّ اَمرِى عَقْلُهُ وَ عَدوُُّهُ جَهْلُهُ.)

 

فرمود آن حضرت : که دوست هر مردى عقل او است و دشمن او نادانى او است .

 

دوم ـ قـالَ عـلیـه السـلام : اِنَّ اللّهَ یـُبـْغـِضُ الْقیلَ وَ الْقالَ وَ اِضاعَةَ الْمالِ وَ کَثْرَةَ

السُّؤ الِ؛

 یـعـنـى فـرمـود: خـداونـد دشـمـن دارد ( قـیـل و قـال ) را و ضـایـع

کـردن مـال را و کـثـرت سـؤ ال را.

و نیز از آن حضرت مروى است که فرمود چهار چیز اسـت کـه مـى مـیرانند دل را،

گناه بالاى گناه کردن و با زنان زیاد محادثه و هم صحبتى کردن و ممارات احمق . تو

بگویى و او بگوید و آخرش ‍ برنگردد به خیر، و با مردگان مـجـالسـت کـردن ، عـرض

کـردنـد: یـا رسـول اللّه ! مـردگـان کـیـانـنـد؟ فـرمـود: کـل غـنـى مـتـرف ؛

یـعنى هر توانگرى که گذاشته شده بطور خود هرچه خـواهـد بکند یا هر توانگرى

که به ناز و نعمت پروریده شده .

مـخـتـصـرى از مـنـاقـب و مفاخر و مکارم اخلاق ثامن الائمة على بن موسى الرضاعلیه السلام

اول ـ در کـثـرت عـلم آن حـضـرت است : شیخ طبرسى روایت کرده از ابوالصّلت هروى که گـفـت نـدیـدم عـالمـتـرى از على بن الموسى الرضا علیه السلام و ندید او را عالمى مگر آنکه شهادت داد به مثل آنچه من شهادت دادم ، و به تحقیق که جمع کرد ماءمون در مجلسهاى مـتـعـدده جـماعتى از علماء ادیان و فقها و متکلمین را تا با آن حضرت مناظره و تکلم کنند و آن حضرت بر تمام ایشان غلبه کرد و همگى اقرار کردند بر فضیلت او و قصور خودشان و شـنـیـدم از آن حضرت که مى فرمود من مى نشستم در روضه منوره و علما در مدینه بسیار بـودنـد و هـرگـاه از مـسـاءله اى عـاجـز مـى شـدنـد جـمـیـعـا بـه مـن رجـوع مـى دادنـد و مسائل مشکله خود را براى من مى فرستادند و من جواب مى گفتم .

ابـوالصـّلت گـفـت و حـدیـث کـرد مرا محمّد بن اسحاق بن موسى بن جعفر علیه السلام از پـدرش کـه مـى گفت پدرم موسى بن جعفر علیه السلام با پسران خود مى فرمود که اى اولاد مـن ! بـرادر شـمـا عـلى بـن مـوسـى عـلیـه السـلام عـالم آل محمّد است از او سؤ ال کنید معالم دین خود را و حفظ کنید فرمایشات او را، همانا من شنیدم از پـدرم حـضـرت جـعـفـر بـن مـحـمـّد عـلیـه السـلام کـه مـکـرر بـه مـن مـى گـفـت کـه عالم آل مـحـمـّد عـلیـهـم السـلام در صـلب تـو است و اى کاش من او را درک مى کردم همانا او همنام امیرالمؤ منین علیه السلام است .

دوم ـ شـیـخ صـدوق روایـت کـرده از ابـراهیم بن العباس که گفت هرگز ندیدم که حضرت ابـوالحـسـن الرضـا علیه السلام کسى را به کلام خویش جفا کند و ندیدم که هرگز کلام کـسـى را قـطـع کـند، یعنى در میان سخن او سخنى گوید تا فارغ شود از کلام خود، و رد نـکـرد حـاجـت احدى را که مقدور او بود برآورد و هیچگاهى در حضور کسى که با او نشسته بود پا دراز نفرمود، و در مجلس ، مقابل جلیس خود تکیه نمى فرمود، و هیچ وقتى ندیدم او را که به یکى از موالى و غلامان خود بد گوید و فحش دهد و هیچگاهى ندیدم که آب دهان خود را دور افکند و هیچگاهى ندید که در خنده خود قهقه کند بلکه خنده او تبسم بود و چون خـلوت مـى فـرمـود و خـوان طعام نزد او مى نهادند ممالیک خود را تمام سر سفره مى طلبید حتى دربان و میراخور او، و با آنها طعام میل مى فرمود و عادت آن جناب آن بود که شبها کم مى خوابید و بیشتر شبها را از اول شب تا به صبح بیدار بود و روزه بسیار مى گرفت و روزه سه روز از هر ماه که پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه میان ماه باشد از او فـوت نـشـد و مـى فـرمـود: روزه ایـن سـه روز مـقـابـل روزه دهـر اسـت ، و آن حـضـرت بـسیار احسان مى کرد و صدقه مى داد در پنهانى و بـیـشـتـر صـدقـات او در شـبـهـاى تـار بـود، پـس اگـر کـسـى گـمـان کـنـد کـه مـثـل آن حـضـرت را در فـضـل دیـده اسـت پـس تـصـدیـق نـکنید او را، و از محمّد بن ابى عباد مـنـقول است که حضرت امام رضا علیه السلام در تابستانها بر روى حصیر مى نشستند و در زمـسـتـان بـر روى پـلاس و جـامـه هـاى غـلیـظ و درشـت مى پوشیدند و چون براى مردم بیرون مى آمدند زینت مى فرمودند.(16)

سوم ـ شیخ اجل احمد بن محمّد برقى از پدرش از معمر بن خلاد روایت کرده است که هرگاه حـضـرت امـام رضـا عـلیـه السـلام طـعـام میل مى کرد کاسه بزرگى نزدیک سفره خود مى گـذاشت و از هر طعامى که در سفره بود از بهترین مواضع او مقدارى بر مى داشت و در آن کـاسـه مـى گـذاشـت پس امر مى کرد که بر مساکین پخش کنند آن وقت تلاوت مى کرد آیه ( فـَلاَ اقـْتـَحـَمَ الْعـَقـَبـَة ) (سوره بلد (90)، آیه 11) حـاصـل ایـن آیـه شـریـفـه و آیـات بـعـد از آن آنـکـه اصـحـاب مـیـمـنـه و اهـل بـهـشـت در عـقـبـه ، یـعـنـى امـر سـخـت و مـخـالفـت نـفـس داخـل مـى شـونـد و آن عـقـبـه آزاد کـردن بنده اى است از رقیت یا طعام خورانیدن است در روز گـرسـنـگـى بـه یـتیمى که داراى قرابت و خویشى باشد یا مسکینى که از بیچارگى و فـقـر و خـاک نـشـین باشد، پس حضرت امام رضا علیه السلام مى فرمود که خداوند عز و جـل دانـا بـود کـه هـر انسانى قدرت آزاد کردن بنده ندارد پس قرار داد براى ایشان راهى بـه بـهـشت ، یعنى مقابل آزاد کردن بنده اطعام را قرار داد که هر شخصى بتواند به سبب آن راه بهشت گیرد و به بهشت رود.

 

شیخ کلینى روایت کرده از الیسع بن حمزه قمى که گفت : من در مجلس ‍ حضرت امام رضـا عـلیه السلام بودم سخن مى گفتم با آن جناب و جمع شده بود در نزد آن جناب خلق بـسـیـارى و سـؤ ال مـى کـردنـد از حـلال و حـرام کـه نـاگـاه داخل شد مردى بلند قامت گندم گون پس گفت : ( اَلسَّلامُ عَلَیک یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ ) !

مـن مـردى مـى بـاشـم از دوسـتـان تـو و دوسـتـان پـدران و اجـداد تـو علیهم السلام از حج بـرگـشـتـه ام و گـم کـرده ام نـفـقـه ام را و نـیـسـت بـا مـن چـیـزى کـه بـه سـبـب آن یـک منزل خود را برسانم پس اگر فکرى مى کردید که مرا راه مى انداختید به سوى شهرم و خـداونـد بـر مـن نـعـمـت داده (یعنى من در شهرم غنى و مالدارم ) پس در وقتى که برسم به شهر خود تصدق مى دهم از جانب شما به آن چیزى که عطاء مى فرمایى به من چون که من فـقـیـر و مـستحق صدقه نیستم ، حضرت به او، فرمود: بنشین خدا ترا رحمت کند و رو کرد به مردم و براى ایشان سخن مى گفت تا آنکه پراکنده شدند و باقى ماند آن خراسانى و سـلیـمـان جـعـفـرى و خـیـثـمـه و مـن ، پـس فـرمـود: آیـا رخـصـت مـى دهـیـد مـرا در دخـول ، یـعـنـى رفـتـن بـه حـرم ؟ پـس سـلیـمـان گفت : خداوند کار تو را پیش آورد. پس ‍ بـرخـاسـت و داخـل حـجـره شد و ساعتى ماند پس بیرون آمد و در را بست و بیرون آورد دست مـبـارک را از بـالاى در و فـرمـود: کـجا است خراسانى ؟ عرض کرد: حاضرم در اینجا، پس فرمود: بگیر این دویست اشرفى را و استعانت جوى به او براى مخارج و کلفتهاى خود و متبرک شو به او و صدقه مده آن را از جانب من و بیرون رو که من ترا نبینم و تو مرا نبینى ، پس بیرون آمد، سلیمان گفت : فداى تو شوم ! عطاى وافر دادى و رحم فرمودى پس چرا روى مـبـارک را از او پـوشـانـدى ؟ فـرمـود: از تـرس ‍ آنـکـه بـبـیـنـم ذلت سـؤ ال را در روى او بـه جـهـت بـرآوردن حـاجـتـش ! آیـا نـشـنـیـدى حـدیـث رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلم را کـه پـنـهـان کـنـنـده نـیـکـى مـعـادل اسـت بـا هـفـتـاد حـج یـعـنـى عـمـلش ، و افـشـاء کـنـنـده بـدى مـخـذول اسـت و پـوشـانـنـده آن آمـرزیـده شـده اسـت


در ولادت و اسم و لقب و کنیت حضرت امام رضا علیه السلام است

 

بـدان کـه در تـاریـخ ولادت آن جـناب اختلاف است و اشهر آن است که در یازدهم

ذى القعده سـنـه صـد و چـهـل و هـشت در مدینه منوره متولد شده و بعضى

یازدهم ذى الحجة سنه صد و پـنـجـاه و سـه گـفـتـه انـد کـه بـعد از وفات حضرت

صادق علیه السلام بوده که پنج سـال ، و مـوافـق روایـت اول کـه اشـهر است

ولادت آن حضرت بعد از وفات حضرت صادق عـلیـه السـلام بوده به ایام قلیلى و

حضرت صادق علیه السلام آروز داشت که آن جناب را درک کـنـد چـه آنـکـنـه از

حضرت موسى بن جعفر علیه السلام روایت شده که مى فرمود شـنـیـدم از پـدرم

جـعـفـر بـن مـحـمـّد عـلیـه السـلام کـه مـکـرر بـه مـن مـى فـرمود که عالم آل

محمّد علیهم السلام در صلب تو است و کاشکى من او را درک مى کردم پس به

درستى او همنام امیرالمؤ منین على علیه السلام است .

 

 


ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، آقا امام رضا علیه اسلام مبارک باد.




متن صلوات خاصه امام رضا علیه السلام :

 

اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی  و حُجَّّتکَ

 

عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً

 

مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ.

 

 

خدایا  رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.

 



شعبان که مه سرور هرمردوزن است

تابان زوجود جلوه چهارتن است

هم مولد سجاد و اباالفضل و حسین

هم مولد پاک حجت بن الحسن است






دوست دارم که یک شب جمعه

 صبح گردد به رسم خوش عهدی


ناگهان بشنوم زسمت حجاز

 نغمه ی دلخوش انا المهدی . . .



 

مرا با عشق خود درگیر کردی

 به پایم با غمت زنجیر کردی
بدان دنیای بی تو هیچ باشد

دلم را از زمانه سیر کردی
تو با رفتن به پشت ابر ایّام

غروب جمعه را دلگیر کردی



تاریخ بعثت

بزرگان شیعه معتقدند رسول اکرم (ص) در 27 ماه رجب چهل سال پس از واقعه عام الفیل به پیامبری مبعوث شد. ولی علمای سنّی بر این نظرند که این رویداد فرخنده، در ماه مبارک رمضان رخ داده است.

 


پیام آور خوبی ها

پیامبراکرم (ص):   


إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق .


 همانا من مبعوث شدم تا فضائل اخلاقی را به کمال برسانم
.
 

بحارالانوار ،ج16،ص210


ای شاه سوار ملک هستی
سلطان خرد به چیره دستی
ای ختم پیمبران مرسل
حلوای پسین و ملح اول
سر خیل تویی و جمله خیلند
مقصود تویی همه طفیلند


بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد