چهارده معصوم

چراغ راه

چراغ راه

قرآن و ظهور موعود جهانی:

 

آیه «استضعاف» چگونه بر ظهور حضرت مهدی‏ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارد؟

خداوند متعال می‌‌‏فرماید: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِینَ» (سوره قصص، آیه ۵)

«اراده ما بر این قرار گرفته که بر مستضعفین زمین منّت بگذاریم و آن‌ها را پیشوایان و وارثین [روی زمین قرار] دهیم.»

مطابق سیاق آیه فوق، مفسران اهل سنّت و شیعه، شأن نزول آیه را مربوط به قوم بنی‏اسرائیل می‌‌‏دانند، آنان بودند که روی زمین به استضعاف کشیده شده و خداوند آن‌ها را بر فرعونیان پیروز گرداند، ولی ظاهر آیه دلالت بر قانون کلّی و اراده و مشیّت همیشگی خداوند نسبت به مستضعفین تا روز قیامت دارد. خداوند اراده کرده که به حسب شرایط خاص، مستضعفین را بر مستکبرین عالم پیروز گرداند، که نمونه‌‏ای از آن، تحقق مشیت الهی نسبت به پیروزی بنی‏اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود. نمونه کامل‌‏‌تر آن حکومت پیامبر اسلام بعد از ظهور اسلام است. و مطابق روایات اسلامی مصداق کامل‌‏‌تر از همه حکومت‏‌ها، حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر ظهور است، که خداوند حکومت او را که‌‌ همان حکومت مستضعفین است در سرتاسر گیتی گسترش خواهد داد و کره زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. این معنا را می‌‏توان از قرائنی به دست آورد:

۱ - اراده خداوند در آیه به صیغه مضارع «نرید» آمده که دلالت بر استمرار دارد.

۲ - اراده حتمی الهی بر عنوان «مستضعفین» وارد شده، و مستضعفین بنی‌ ‏اسرائیل خصوصیت ندارند.

۳ - روایاتی که از طرق شیعه و سنی در ذیل آیه وارد شده دلالت بر عمومیّت این سنت الهی دارد:

 

امام صادق (ع) فرمود: «همانا آیه مخصوص به صاحب امری است که در آخرالزمان ظهور کرده و جبّاران و فرعونیان را نابود خواهد کرد، او شرق و غرب زمین را مالک می‌‏شود پس زمین را پر از عدل می‌‏کند‌‌ همان‌گونه که پر از ظلم شده باشد.»

 

حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «دنیا بعد از آنکه در برابر ما همچون شتر بد خلق چموشی و سرکشی کرد به سوی ما روی می‌‏آورد و در برابر ما رام می‌‏شود. آن‌گاه این آیه را تلاوت نمود: وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ ...

- مجمع البیان، ج ۸-۷، ص ۳۷۵؛

- درّ المنثور، ج ۶، ص ۳۹۲

- تفسیر برهان، ج ۶، ص ۵۸

- شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۴۳۸، ح ۵۹

- ینابیع المودة، ص ۴۳۷

- کتاب موعودشناسی و پاسخ به شبهات؛ علی اصغر رضوانی

 

حکایت

آیت‌الله_بهجت :

 

ماجرای دعا نویسی علامه امینی

 

مرحوم علامه امینى مى‏‌گوید: وارد جلسه‌‏اى در شهر بغداد شدم که دانشمندان بزرگ اهل سنت‏ شرکت داشتند. وقتى وارد شدم هیچ کس به من اعتنا نکرد و من نزدیک در و کنار کفش‌کن نشستم. پسرى وارد شد تا به من رسید گفت: «هذا هو» این همان است. نگران شدم نکند توطئه‌‏اى باشد. پرسیدم قصه چیست؟

گفتند: نگران نباشید!. مادر این بچه مبتلا به بیمارى حمله و غش بوده، عالمى برایش دعا نوشته و خوب شده است؛ حالا دعا گم شده و مادر دوباره به حال بیمارى برگشته است، پسربچه تا شما را دید فکر کرد شما همان عالم دعانویس هستید؛ چون عمّامه شما شکل عمّامه اوست.

حالا ممکن است شما دعایى بنویسید. علامه مى‌فرماید: من در تفسیر و تاریخ و ... وارد بودم، امّا در عمرم دعا ننوشته بودم. کاغذ خواستم و آیه‌اى از قرآن را در آن نوشتم، همین که دعا را بردند، عبایم را جلوى چشمانم انداختم و از همان مجلس بغداد، به نجف سلامى دادم: «السلام علیک یا اباالحسن یا امیرالمؤمنین» و بعد گفتم: آقا! یک حواله دادم آبروى ما را حفظ کن. لحظاتى بعد پسربچه به وسط سالن پرید و گفت: مادرم خوب شد! مادرم خوب شد! قصه که به اینجا رسید مرا با سلام و احترام در بالاى مجلس نشاندند.

حضرت امیرالمومنین على علیه السلام  :

 

شالوده هاى اسلام هفت تاست:🔸

اولین آنها خِرد است و صبر بر آن بنا شده است ؛

دوم : آبرودارى و راستگویى ؛

سوم : تلاوت قرآن ، به گونه صحیح ؛

چهارم : دوستى و دشمنى براى خدا ؛

پنجم : حق آل محمّد صلى الله علیه و آله ، و شناخت ولایت آنها ؛

ششم : حق برادران و حمایت از آنها ؛

هفتم : حُسن همسایگى با مردم .

 

تحف العقول : 196

قرآن و ظهور موعود جهانی:

آیه «وعد» چگونه بر ظهور موعود جهانی دلالت دارد؟

 

خداوند متعال می‌‏فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفَهُمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لایُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الفاسِقُونَ» (سوره نور، آیه ۵۵)

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‏اند وعده می‌‏دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد،‌‌ همان‌گونه که به پیشینیان آن‌ها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‏دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدّل می‌‏کند، آنچنان که تنها مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آن‌ها فاسقانند.

آیه فوق مربوط به زمان ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه‌ الشریف) و عصر حکومت جهانی توحیدی است و شواهد و قرائن آن عبارت است از:


به چه دلیل این زمان، آخرالزمان است؟

در روایات اسلامی برای دوره آخرالزمان علایم و نشانه‌‏‌هایی ذکر شده که با تحقق این علایم و نشانه‌‏‌‌ها، پی می‌‏‌بریم که هم اکنون در دوره آخرالزمان قرار داریم. اینک به برخی از این علایم و نشانه‌‏‌ها اشاره می‌‏‌کنیم:

۱ - گسترش ترس و ناامنی

امام باقر (ع) می‌‏فرماید: «لایقوم القائم الاّ علی خوف شدید...»؛ «حضرت قائم (عج) قیام نمی‌‏کند مگر در دورانی پر از بیم و هراس.» (الغیبة نعمانی، ص ۲۳۵)

و نیز فرمود: «مهدی (عج) هنگامی قیام می‌‏کند که زمام کارهای جامعه در دست ستمکاران باشد.» (ملاحم ابن طاووس، ص ۷۷)

۲ - تهی شدن مساجد از هدایت

پیامبر (ص) درباره وضعیّت مساجد در آخرالزمان می‌‏فرماید: «مساجدهم عامرة و هی خراب من الهوی»؛ «مسجدهای آن زمان آباد و زیباست، ولی از هدایت و ارشاد در آن خبری نیست.» (بحارالأنوار، ج ۲، ص ۱۹۰)

۳ - سردی عواطف انسانی

رسول گرامی اسلام (ص) در این‌باره می‌‏فرماید: «فلاالکبیر یرحم الصغیر ولاالقوی یرحم الضعیف، و حینئذ یأذن اللَّه له بالخروج»؛ «در آن روزگار، بزرگتر‌ها به زیردستان و کوچکتر‌ها ترحّم نمی‌‏کنند و قوی بر ضعیف ترحّم نمی‌‏نماید. در آن هنگام خداوند به او [مهدی (عج)] اذن قیام و ظهور می‌‏دهد.» (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۰)

 

 

 

 

سوال یک دختربچه ۹ساله شیعه ازمدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند: ما درکلاس ۲۴نفر هستیم، معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره به من میگه : خانم محمدی ، شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه . . .  وبه بچه ها میگه: بچه ها ، گوش به حرف مبصر کنید ، تا برگردم . شما میگید پیامبر(ص) از دنیا رفت وکسی  را به جانشینی خودش انتخاب نکرد ، آیا پیامبر(ص) ، به اندازه معلم ما ، بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه . . . اسلامی به هم نریزد ؟!  جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه: برو فردا با ولی ات بیا کارش دارم ، دانش آموز رفت وفرداش با دوستش اومد. مدیرگفت: پس چرا ولیتو نیاووردی ، مگه نگفتم ولیتو بیار ؟ دانش آموز گفت: این ولیه منه دیگه . مدیر عصبانی شدوگفت: منظور من از ولی سرپرسته ، پدرته ، رفتی دوستتو آوردی؟ دانش آموز گفت: نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سرپرست ، پس چطور وقتی پیامبر میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست . بنازم به این بچه شیعه .  




امام حسین به بازدید ملا عباس مازندرانی و زوار می آیند

واعظ شهیر، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ احمد کافی خراسانی رضوان الله تعالی علیه فرمود: مرحوم حاج شیخ مهدی مازندرانی رضوان الله تعالی علیه در کربلا بود، پنجاه سال صبحها در رواق حرم امام حسین علیه السلام منبر می رفت و آدم خوب و معروفی بود. چند جلد کتاب به نامهای کوکب دری، معالی السبطین، شجره ی طوبی و آثار الحسین علیه السلام نوشته است. وی در کتاب آثار الحسینش این قضیه را نقل کرده است:در مازندران، یک نفر به نام ملا عباس چاوش بود، او هر سال یک پرچم روی دوشش می گرفت و به طرف کربلا می رفت و یک عده از مردم نیز به دنبال این پرچم به کربلا می رفتند.مرحوم مازندرانی می گوید: یک سال ملا عباس تصمیم گرفت به کربلا نرود، چون یک گرفتاری برایش پیش آمده بود. در آن سال سی و دو نفر از جوانهای اطراف روستایش آمدند و گفتند: ملا عباس، بیا به کربلا برویم! ملا عباس گفت:



 من امسال یک گرفتاری دارم که نمی توانم به کربلا بیایم. جوانها گرفتاریش را برطرف کردند.ملا عباس چاوش، پرچم را برداشت و گفت: «هر که دارد هوس کربلا خودش باشد!» ملا عباس چاوش به راه افتاد و جمعیتی از مردم، از این ده و آن شهر نیز جمع شدند و شهر به شهر آمدند تا به نزدیکی های کربلا رسیدند و در منزلگاه منزل کردند. آنها در اول شب دور هم نشستند که ناگهان ملا عباس گفت: رفقا امشب چه شبی است؟!مردم گفتند: امشب شب جمعه است. ملا عباس گفت: رفقا آن چراغها را می بینید؟ گفتند: آری. گفت: آنها چراغهای گلدسته های حرم حضرت امام حسین علیه السلام است. یک منزل بیشتر نمانده است. می دانم که خسته و مانده و ناراحتید، اما چون شب جمعه است، بیایید این منزل دیگر را هم برویم، تا اینکه در شب جمعه یک زیارتی از امام حسین علیه السلام بکنیم.رفقا گفتند: باشد، می رویم! همه راه افتادند و آمدند. در آن زمان مسافرخانه و هتل نبود، بله سراهایی بود. اینها چون به کربلا رسیدند، با اسبها و الاغها توی سرای رفتند. اسبهایشان را در طبقه پایین بستند و خودشان هم در اطاقهای بالا منزل کردند و آنها را گذاشتند. ملا عباس گفت: رفقا اکنون اثاثها را رها کنید! باید تا صبح نشده است، به حرم آقا امام حسین علیه السلام برویم.وقتی همه ی آنها در صحن امام حسین علیه السلام رسیدند، یک عده از جوانها آمدند و دورش را گرفتند و گفتند: ملا عباس آن شبهای جمعه ای که ما در مازندران بودیم، توی روستایمان دورت جمع می شدیم و تو یک نوحه می خواندی و ما برای امام حسین علیه السلام سینه می زدیم، حالا هم شب جمعه است و می خواهیم در صحن و حرمش عزاداری کنیم.ملا عباس گفت: چشم. امشب هم برایتان نوحه می خوانم.ملا عباس می گوید: با خودم گفتم: در حرم آقا امام حسین علیه السلام برایشان زیارت
می خوانم و بعد می رویم بالای سر امام حسین علیه السلام و دفترچه ی نوحه ام را درمی آورم و آن را باز می کنم و هر نوحه ای آمد، همان نوحه را می خوانم.وقتی آمدم بالای سر امام حسین علیه السلام دفترچه را درآوردم و آن را باز کردم، دیدم سر صفحه نوحه ی حضرت علی اکبر علیه السلام آمد. فهمیدم که این اشاره ی خود ابی عبدالله علیه السلام است. نوحه ی حضرت علی اکبر علیه السلام را خواندم.حالا شما مناسبتها را ببینید. یک مشت جوان و سفر اول آنتها و توی حرم امام حسین علیه السلام و شب جمعه و نوحه ی علی اکبر علیه السلام! یک حالی پیدا کرده بودند. بعد ملا عباس صدا زد: رفقا بس است! برویم استراحت کنیم. همه افراد را برداشت و به سرا بازگشت. همه خسته و مانده افتادند و خوابشان برد.ملا عباس می گوید: وقتی که خوابم برد، در عالم خواب دیدم که یک نفر در سرا را می زند. من بلند شدم و آمدم تا ببینم کیست؟ دیدم یک غلام سیاهی پشت در است. به من سلام کرد و گفت: ملا عباس چاوش شما هستید؟! گفتم: بله. گفت: آقا فرمودند: به رفقا بگویید مهیا بشوید، ما می خواهیم به دیدن شما بیاییم! گفتم: آقا کیست؟!گفت: آقا همان کسی است که این همه راه، به عشق و علاقه ی او آمدی. گفتم: آقا امام حسین علیه السلام را می گویی؟! گفت: آری!گفتم: کجا هستند؟ برای پابوسی ایشان می رویم. گفت: نه، آقا فرموده اند: خودم می آیم!ملا عباس می گوید: در عالم خواب آمدم و رفقا را خبر کردم و همه ی ما مؤدب نشستیم، به خاطر اینکه الان آقا می آیند. طولی نکشید که دیدم در سرا باز شد! مثل اینکه خورشید طلوع کند، نور خیر کننده ای ظاهر شد، ناگهان من و رفقایم می خواستیم بلند شویم اما آقا اشاره کردند و فرمودند: ملا عباس، تو را به جانحسین، بنشینید! شما خسته اید و تازه رسیده اید، راحت باشید. سپس احوال یک یک ما را پرسیدند و بعد فرمودد: ملا عباس! گفتم: بله آقاجان. فرمودند: می دانی چرا من امشب به اینجا آمدم؟! گفتم: نه آقا جان. فرمودند: من با شما سه کار داشتم. گفتم: آن سه کار چیست آقا جانم؟فرمودند: اولا، بدان که هر کس زائر ما باشد، به دیدنش می رویم!
ثانیا، شبهای جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه دارید و دور هم می نشینید، یک پیرمردی دم در می نشیند و کفش ها را درست می کند، سلام حسین را به او برسان!
سپس فرمودند: ملا عباس! کار سوم هم این است که آمدم به تو بگویم که اگر دفعه ی دیگر رفقا را در شب جمعه به حرم آوردی،... گفتم بله آقا؟ یک وقت دیدم بغض راه گلویشان را گرفت. گفتم: آقا چی شده؟ فرمودند: ملا عباس اگر دو مرتبه رفقایت را شب جمعه به حرم آوردی و خواستی نوحه بخوانی، دیگر نوحه ی علی اکبر را نخوانی! گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟! فرمودند: نه. گفتم پس چرا نخوانم؟!
فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شبهای جمعه مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام به کربلا می آیند؟!] .
منبع:
 کرامات الحسینیه، ج 2، ص 11.



شبهای جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا گردد میان خیمه ها
گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد؟
کو اکبرم کو اصغرم کو عباس آب آورم؟



مذهب جعفری  

چرا مذهب ما را جعفرى و امام صادق )را رئیس مذهب جعفرى نام نهادند؟
علت اینکه به شیعه امامى شیعه جعفرى مى گویند، در حال که ما علوى، حسنى، حسینى و به همه اینها منتسب هستیم این است که حضرت صادق )در عصرى قرار گرفتند که مکاتب اربعه فقهى اهل سنت که در حال هستى بودند شاخص گردیدند و دیگران بطور مستقیم و غیر مستقم در سر درس حضرت )حاضر شده و استفاده مى کردند. از طرفی عمده مسائل فقه امامیه از امام جعفر صادق رسیده است و برنامه ها و تلاش آن امام همام )بود که با ارائه خطوط فکرى به شاگردان خویش اسلام راستین را شناساند.

بطور دقیق تر مى توان امور ذیل را منشأ این نامگذارى دانست:
1- مجال و زمینه مناسبى که سبب شد مجموعه عظیمى از معارف و تعالیم و احکام دینى در حوزه علمى امام صادق )تبیین شود.
2- چهره شاخص و سرشناس و شناخته شده حضرت صادق )در میان تمام فرق و گروه هاى مسلمان.
3- با توجه به این که برخى از ائمه چهارگانه، شاگرد امام صادق )و برخى شاگرد شاگردان آن حضرت )بوده اند، پیروى شیعه از فقه و مذهب اهل بیت با نام جعفرى نامى شناخته شده و معتبر، نزد پیروان مذاهب اربعه بوده است.
4- علاوه بر این که، عنوان «مذهب جعفرى»، شیعیان پیرو مکتب فقهى اهل بیت را از شیعه زیدیه که از فقه اهل بیت پیروى نمى کنند جدا مى سازد. (براى آشنایى بیشتر رجوع کنید به کتاب، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، نوشته رسول جعفریان.)

 

 




صادق آل محمد

 

با توجه به اینکه همه امامان صادق و راستگو هستند چرا تنها به امام ششم جعفر صادق میگویند؟

پاسخ: لقب صادق را جدش پیامبر به او داده است، در روایتى از رسول خدا آمده است که فرمود: ... و خداوند از صلب فرزندم محمد باقر پسرى آورد که کلمه حق و زبان صدق و راستى است. ابن مسعود مى پرسد: نام او چیست ؟ پیامبر مى‏فرماید: جعفر صادق که راستگو و درست کردار است و هر کس به او طعن زند و بدگوید و هر که دست رد بر سینه او زند، به من بد گفته و دست رد بر سینه من زده است.

از امام زین­ العابدین‏  سؤال شد: چرا به امام صادق‏  صادق گفته می‏شود و حال آن که همه شما صادق و راستگو هستید؟ فرمود: رسول خدا فرمود: «موقعی که فرزند من جعفر بن محمد بن علی بن حسین‏  متولد شد، او را صادق بگویید، زیرا پنجمین فرزند او جعفر (جعفر کذاب) نام دارد و به­ دروغ ادعای امامت خواهد کرد و نزد خدا کذاب و افترا زننده به خدا است» (1)

بنا بر این با این نام گذاری می خواستند بگویند که در میان امامان فقط یک جعفر وجود دارد و اگر جعفر دیگری ادعای امامت کرد، او یقینا کذاب و دروغگو است .

1- شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة،ص319؛ علل الشرایع،ج1،ص234؛ احتجاج طبرسی، ج2،ص49؛ الخرائج راوندی ،ج1،ص269؛ مناقب ابن شهرآشوب،ج3،ص393.